توضیحات نویسنده ؛
در این قسمت از داستان به مبحث فلسفی قانون سنخیت اشاره شده. سنخیت در ادامه بحث علیت آمده و به این معناست که هر علتی معلول مشخصی داره. یعنی هر معلولی از یک علت خاص تشکیل میشه و نمیتونه الکی الکی رخ بده. به طور مثال شما از مادر خودتون زاده شدید و نمیتونید از هر مادری زاده بشیند: اما اسکای مبدا نیست
همه شوک زده به دراکو نگاه کردن
هرما: منظورت چیه؟
د: اسکای مبدا علت نیست
هرما: دراکو متوجهم که میخای اسکای رو نجات بدی اما مبدا اونه
د: نه متوجه نیستی اسکای واقعا مبدا نیست. مگه نمیگی قانون علیت میگه هر علتی معلولی داره؟
هرما: درسته
د: اما به این هم دقت کردی که آیا جای علت و معلول رو درست تشخیص دادی یا نه؟
هرما: چی؟
د: شما از پایه اشتباه رفتید چون این به قانون علیت ربطی نداره بلکه به قانون سنخیت ربط داره. هر علتی همینجوری اتفاق نمیوفته و هر معلولی هم نمیتونه بدون علت اتفاق بیوفته
رون عصبی دستشو تو موهاش فرو کرد
ر: من هیچی از حرفاتون نمیفهمم.
دراکو یه برگه برداشت و دوتا داره کشید
د: این دوتا دایره . فکر کنین یکی علته و یکی معلول . اگر یکی رو آنابل در نظر بگیریم و یکی رو اسکای متوجه میشیم که اسکای اصلا علت نیست . اسکای معلوله و انابله که علته.
هرما: اوکی من فهمیدم یعنی آنابل دلیل وجود اسکایه اگر ولدمورت آنابل رو خلق نمیکرد شما دوتا اصلا به فکر درست کردن اسکای نمیوفتادین
د: دقیقاااا
ر: باورم نمیشه اینا از دهن دراکو در اومد.
هرما: حقیقتا، باهات موافقم رون ، بدترین قسمتش اینکه اون حرف منو اصلاح کرد. مننننن
ر: باشه عزیزم نفس عمیق بکش شاید باورش سخت باشه اما ما هم مغز داریم
اس: صبر کنین ببینم. یعنی شما میخواید آنابل رو از بین ببرید؟
هرما: اگر آنابل از اول خلق نشه هیچکدوم از این اتفاقات نمیوفته. این انابله که مبدا تمام این بدبختیاست.
اس: شما یه طور رفتار میکنید انگار هری بی گناهه اونه که همرو میکشه و شما یکی دیگه رو مقصر میدونین؟
هرما: ببین اسکای. من دوست ندارم اینو بهت بگم اما تو و اون به دنیای ما تعلق ندارید. وجود شما نباید تو دنیای ما اتفاق بیوفته.آ: میبخشید که دورهمی خانوادگیتون رو بهم زدم اما باید نظر منم بپرسید. مثلا میخاین منو از بین ببرید دیگه
هرما: آنابل این یه مسئله جدیه تو نباید وجود داشته باشی
آ: من به سختی تا اینجا اومدم که تو بخای وجودمو انکار کنی؟ پس زحمتای مادرم الکی بود؟ میدونی اون چقدر سختی کشید تا منو بزرگ کنه؟ تا یه وقت این موجود نفرت انگیز بلایی سره من نیاره.
وقتی گفت موجود نفرت انگیز به هری اشاره کرد
ر: از کی تاحالا بلاتریکس اینقدر مهربون شده که بچه داری میکنه؟
رون با عصبانیت رو به آنابل گفت
آ:بلاتریکس خره کیه دیگه
اسکای با تعجب به آنابل نگاه کرد و اون تازه فهمید چه سوتی بزرگی داده.
اس: تو هیچوقت راجب مادرت اینطور حرف نمیزنی آنا.
آ: من فقط عصبی شدم عزیزم
هرماینی که به موضوع شککرده بود جلو تر اومد و تو چشمای آنابل نگاه کرد
هرما: داری دروغ میگی ، بلاتریکس مادرت نیست ، پس مادر واقعیت کیه؟
آنابل سکوت کرد . ترسیده بود و نمیدونست باید چیکار کنه
اس: آنابل جوابشو بده. مادر واقعیت کیه؟
آ: عزیزم، تو نباید راجب این موضوع بدونی.
اس: چی؟ منظورت چیه؟من چیو نباید بدونم؟
آ: اسکای من متاسفم، این موضوع برای من اهمیتی نداره... من تورو هرجور ک باشی دوست دارم.
اس: حرف بزن آنابل
آ: متاسفم اما
اس: اما چی؟
آ:من...منو تو...
اس: آنابل زود باش
آ: منو تو عمه و برادر زاده ایم، من خواهر دراکو ام
ر: بلادی هل
رون گفت و شوکه به دراکو نگاه کرد.
د: اما این امکان نداره. بچه مادرم مرده به دنیا اومد.
آ: مادرت نارسیسا و ولدمورت منو به وجود آوردن . من کل کودکیمرو با مادرت گذروندم اون به من شیرداد و ازم مراقبت کرد. اون روزی که من اسکای رو از سال ۲۰۲۲ به دنیای شما میاوردم نارسیسا در حال مرگ بود. به من گفت که من یه جانپیچم و باید به گذشته برگردم و سعی کنم جوری برنامه ریزی کنم که پدرم(ولدمورت) در جنگ با هری پیروز بشه تا خطری دیگه تهدیدم نکنه. تو سال ۲۰۲۲ اون دومین بچشم از دست داده. تنها کسی که براش مونده منم. اون ازم قول گرفت که هر خطری که موجب مرگم میشه رو از پیش بردارم. من تصمیم گرفتم برنامه رو جوری پیش ببرم که هری ای درکار نباشه تا اصلا تهدیدی در کار نباشه.
اس: تو بهم دروغ گفتی؟ تو بخاطر من اینکارو نکردی؟ من فکر میکردم ما عاشق همیم
آ: اسکای قسم میخورم که عاشقتم ، اولش هیچ حسی بهت نداشتم اما بعد از اینکه از گذشتمون برای هم گفتیم و فهمیدم چقدر شبیه توام واقعا عاشقت شدم
اس: تو عمه ی منی...چطور جرعت میکنی؟
سر اسکای گیج رفت وداشت میوفتاد که دراکو گرفتش . اسکای از شدت فشار بیهوش شد و دراکو اونو رو تخت برد و سعی کرد بهوشش بیاره.
د: رون و هرماینی انابلو یه جا حبس کنید تا بتونیم تصمیم بگیریم. هری کنار من باش و کمکم کن اسکای رو بهوش بیارم
آ: اون حالش خوبه؟ اسکای عزیزم؟
هرما: آنابل متاسفم اما مجبورم اینکارو کنم
هرماینی اسپلی اجرا کرد و آنابل دستو پاش بسته شد و صدایی ازش بیرون نمیومد ( تا نتونه با اسپل خودشو نجات بده)
هرما: اونو تو اتاق خودم زندانی میکنم.
گفت و با رون از اتاق خارج شد.بچه هایی که انسانی خوندید بیشتر متوجه توضیحات علیت و سنخیت میشین اما اگر سوالی بود بگین توضیح بدم.
YOU ARE READING
Darkest
Fanfictionخلاصه: هری و دراکو در بُعدی از زمان با اتفاقات بدی مواجه خواهند شد و تنها سفر در زمان و اصلاح بُعد زمانی میتونه عشقه اونارو حفظ کنه. وضعیت فصل یک : به اتمام رسیده✔️ وضعیت فصل دوم : درحال آپ 🔜 شیپه فف دراریه و دراکو تاپه. ❌ اسمات و روابط عاشقانه دار...