قسمت نهم {خطرناک تر از زهر }

16 1 0
                                    

{ادامه فلش بک شش سال پیش }
پارک جیمین از مقابل اموزشگاه به عشق چندسالش نگاه میکرد ...وقتی که هنوز برادر هم نشدن بودن ...
از بین ماشین ها با نور های سفید رنگ عبور کرد و خودشو به هوسوک رسوند ...دستای هوسوک رو بین دستای خودش حلقه زد و در مقابل صورت هوسوک گفت : هی هی هی نباید نگاه کنی برای چی خودشو عذاب میدی ؟
به چشم های اون پسر خیره شد و دیگر کنترلی رو خودشو اعصابش ندشت ..نگاهش رو روی لب های هوسوک خیره نگه داشت و لب های تشنش رو رو لب های شور اون پسر کوبوند و بدون وقفه لب هاشو میبوسید دقیقا جوری که نفس کم اومده بود ...
ژاکت ابی رنگ پسر رو در اورد و اونو روی چمن های خیس هل داد و با عصبانیت داد زد : همینه ! اون همین کاری رو که من کردم میکنه
چیش فرق داره که زجه میزنی ها ؟؟
حرف ها در فاصله کمی زده میشدند و هرکسی که رد میشد این حرف هارو حرف های عاشقانه در نظر میگرفت ...
..........................................................................
رزی تازه داشت سر عقل میومد
رزی قاتل بود ؟ نه نبود اون فقط ترس داشت و حالا باید برنامه درستی میریخت تا بیرون بیاد
اولین دادگاه فردا ساعت ده صبح بود
تصمیم گرفت قرار ملاقلاتی با تمین قرار بده
همون موقع که میخواست درخواستش رو به نگهبان بده کیم تهیونگ وارد اون اتاق شد و به نگهبان دم در گفت : بازجویی پارک رزی وکیلشم
دست های بی نقص رزی رو باز کرد و کیم تهیونگ دست چپ اون دختر رو محکم میفشرد و به سمت اتاق بازرسی لالیسا برد
خشم ؟ قطعا تنها حسی بودکه رزی در چشم های تهیونگ میدید
+وکیل تهیونگ اه دستم در گرفت !
کیم تهیونگ سریعا ایستاد و حالا دست راست دختر کشوند و به اتاق بازرس لیسا رسیدن
لیسا نبود تو اون اتاق...اره این بازجوبیی فقط خودش و کیم تهیونگ بودن
+ هرچی میگم جواب میدی و ظبط میشه
-: بله
+: خانوادتو برای من بگو
کیم تهیونگ اروم شده بود ولی با چی ؟
-: من یک برادر دارم به نام پارک جیمین ...و الان در توکیو هست
+بک هوسوک ؟
رزی نفس عمیقی کشید و ادامه داد : برادر ناتنی من بود که چندسال پیش به دست دوست های پدرم مرد .
-: چرا مرد ؟
رزی چی باید میگفت اینکه عاشق برادر تنیش شده ؟
چون همجسگرا بود اما نمیدونم عاشق کی بود
تو چشماش تهیونگ خیره شد
نور بالای سرشون تنها منبع نوری اتاق بود تهیونگ سردرگم بود و رزی خیس عرق
دست های سرد رزی رو بین دست های گرم خودش گرفت و ادامه داد : من طرف تو هستم همه چی رو بگو ....
-: اجوشی
اجوشی گقتن رزی برای تهیونگ نشونه اعتماد کردن بود و تهیونگ با شنیدن این لقب لبخندی زد و رزی ادامه داد : به من تجاوز میشد و هیچ کس ازش خبر نداشت و ....تمام حرف هایی که به بازرس لیسا زده بود رو دوباره برای کیم تهیونگ بازگو کرد
+ یکی از کسایی که تو اتاق بود برات اشنا نبود ؟ بگو میتونم کمکت کنم
رزی با لکنت گفت : ک ک کیم نامجون . اون از برادرش متنفره اونا از دشمنی خونی هم باهم بدتر بودن یکی از کسای اتاق اون بود
دو نفر بعدی جدید بودن و من اشنایی ندارم
+ برای امروز کافیه برگرد به سلولت
کیم جنی دوان دوان وارد اتاق شد و گفت : ملاقاتی داره !
رزی دستاشو از دست های کیم تهیونگ بیرون کشید و در چشمای رزی سوالی برای تاید داشت و تهیونگ با پایین کشیدن گردنش حکم تاییدیه رو روی سوال رزی زد و رزی همراه نگهبان به سمت نگهبانی رفت
کیم جنی دستاشو پشت گردنش خم کرد و ادامه داد : هی تهیونگ برای امروز وقت داری ؟
-: ببخشید جنی خیلی خسته هستم ...فردا بعد دادگاه میبینمت
+ تو عاشق شدی کیم تهیونگ ؟
...............................................................................
وارد جای ملاقات شد و به مرد روبه رویش خیره شد ...اره تمین بود ...
+ گیتاریست قاتل ...اسم برازنده ای است برات
-: نجاتم بده هرکاری بگی میکنم فقط نجاتم بده
رزی خسته شده بود ..این یک راه عقلانی نیست کمک گرفتن از کسی که تو اون قتل سهمی داره
رزی دوباره داشت گول اعتماد خوردن رو میخورد ؟ رزی دوباره داشت تکیه میکرد به کسی که از زهر هم براش خطرناک تره ؟

KILLER GUITARIST 🎸 (Complete)Where stories live. Discover now