فاکی زیر لب گفت و به سقف خیره شد و با لب های
خشک ادامه داد
+ یک کلمه هست بگو برای چی اینجا هستم ؟
هوسوک ماشه رو بیشتر تو موهای لیسا فشار میداد و ادامه داد :سر موقعش بهت میگم الان
لیسا چاقو رو توی پای هوسوک زد و هوسوک خم شد و حالا جنگ بین هوسوک و لیسا شروع شد و جیمین به سمت سانا راه افتاد
هوسوک چاقو رو روی گردن لیسا گذاشت و لیسا چاقو رو روی لبه گردن هوسوک گذاشت ...صورت های عرق کرده اشون روبه روی هم قرار گرفته بود و اخر هوسوک گلوله ای تو شونه لیسا فرو کرد و لیسا روی زمین افتاد
جیمین دوان دوان به سمت سانا رفت و سانا حالا تازه داشت حال میومد رو از روی زمین بلند کرد و دست سانارو دور گردن خودش انداخت اما با صدای شلیکی که از اتاق هوسوک شنید سریع هم خودش هم سانا به سمت دفتر هوسوک راه افتادند
سانا با تقلا سریعا در رو باز کرد و با بدن بی هوش لیسا روی زمین موجه شد و سریعا به سمتش رفت و جیمین به سمت هوسوک رفت و با دیدن رد خون رو پای هوسوک سریعا دست به صورت هوسوک زد و لرزان لرزان ادامه داد : ه ه ه ههوسوکااااا خوبیی؟ چی شد؟؟
هوسوک بوسه ای بر سر جیمین زد و ادامه داد : تو نگران نباش م م من خوبم
تو همین حین که هوسوک و جیمین حواسشون نبود سانا لیسا رو بلند کرد و به سمت اتاق خودش برد
............................................................................
جونگکوک لنگ لنگان به سمت سلولش برگشت و تهیونگ با حالت تعنه داری روبه جونگکوک گفت : اخ...فکر نمیکردم کیم جنی انقدر خشن باشه
جونگکوک نفسشو بیرون داد و دوباره با بینی بالا داد و با انگشت اشاره روبه تهیونگ ادامه داد : فقط بشین و تماشا کن یک روزی روانی خودم میکنمش
همانطور که داشتن میخندیدن ماموری بالای سر سلولشون اومد و روبه تهیونگ گفت : کیم تهیونگ زندانی شماره 122 ازادی !
تهیونگ نگاهی به شماره پیراهنش انداخت و ادامه داد : من ؟ ب ب برای چی؟
مامور با حالت صاف و بدون احساس ادامه داد : پارک رزی از تمامی اتهامت رد شده و ازاد شده شما نیز ازاد شده اید
با شنیدن این خبر لبخندی بر لبش اومد و دلش بالاخره اروم شد
درسته رزی به دیدنش اومده بود اما تهیونگ فکر نمیکرد از تمامی اتهامات رد شده باشه ..فکر میکرده مرخصی رزی هست و با حالتی هیجان زده از روی زمین بلند شد و روبه جونگکوک گفت : «هیونگ» ..میدونم تو هم ازاد میشی اما امیدوارم دیگه چرت و پرت درباره رزی نگی
{فلش بک روزی که رزی به دیدن تهیونگ اومد }
قبل از اینکه تهیونگ به بادجه تلفن بره جونگکوک دم گوش تهیونگ گفت : حواست بهش باشه .میگن زیرخواب خیلی ها بوده و حالا دادستانی رو اغوا کرده مثل باروت میمونه
{پایان فلش بک}
تهیونگ سریعا همراه مامور به بیرون رفت و جونگکوک متعجب زده به سلول های دیگه خیره شد و ادامه داد: به من گفت «هیونگ »!!! به من گفت «برادر »شنیدید !!!! ارههههههه اما رزی ...؟ چرت و پرت یااااااا کیم تهیونگگگگگگگ!!!!! من از یکی دیگه شنیدم به مولا قسمممم
زندانی دیگر تو سلول روبه روییش ادامه داد : اگر بهش میگفت دونسنگ {دوست صمیمی } فکر کنم اوردوز میکرد
اون یکی ادامه داد : ولش کن بزار خوش باشه...
............................................................................
کیم تهیونگ ازاد شد..حس ازادی که داشت براش خیلی هیجان انگیز و زیبا بود با اینکه دوباره به قانون برگرده خیلی حس خوبی داشت اما قبلش باید اون دختری که هنوز اجوشی گفتناش تو سرش هست رو پیدا کنه
...........................................................................
قربان کیم تهیونگ رو ازاد کردیم
+ زنگ بزنید به هوسوک
-: قربان گوشی رو ور نمیدارن .
+نشونه خوبی نیست فعلا دور و ور تهیونگ بپلکید تا ببینم هوسوک در چه حاله
-: بله چشم
.................................................................................
توی اورژانس بود و پاهاش رو محکم رو زمین میزد ...پزشک ها بالا سر اون دختر مو صورتی بودن که یهو نوار قلبش به شکل حط ساده در اومد ...
+ایست قلبی ایست قلبی
دکمه های لباس پارک رزی رو باز میکردن و بهش ماسک تنفس دادن
جین دستپاچه شده بود و نمیدونست چیکار کنه ..انگار که به یکی نیاز داره تا بتونه کمکش کنه
همون موقه اسم تهیونگ رو گوشیش نمایان شد و
و ادامه داد : اووووو دادستان جین!!!
جین با وحشت ادامه داد : رزی ایست قلبی کرده رزی ایست قلبی کرده بیا بیمارستان هونگکوک تهیونگ لطفا..
اجوشی اون دختر تازه ازاد شده بود و الان اون دختر بین مرگ و زندگی بود
چشم های تهیونگ خیس شده بودند و حرفی برای گفتن نداشت
اگر میمرد اگر عشق کوچیکش میمرد چی؟ چرا داره میمیره من باید براش قاتل رو پیدا کنم
با دست های لرزان و پاهای پیاده به سمت بیمارستان راه افتاد و تو راه فقط یک چیز رو زمزمه میکرد { رزی زنده بمون ..فقط زنده بمون....}
( ووت و کامنت یادتون نره 💜💜)
YOU ARE READING
KILLER GUITARIST 🎸 (Complete)
Romanceگیتاریست قاتل رزی دختری پونزده ساله ای که در شبی به دیدن استادش میره تا باهاش گیتار کار کنه اما تو همون شب به قتل استادش متهم میشه ... کیم تهیونگ وکیل بودن رزی رو قبول میکنه و دنبال پرونده رزی رو میگیره .... genre :Enigmatic, comedy, crime, roma...