قسمت هجدهم {درگیری ذهنی}

13 2 3
                                    

با ادامه حرف های رزی بعد از مکثي جیسو ادامه داد : من اومده بودم تا شب رویایی رو برای دوست پسرم بسازم اما نگو یکی زودتر میخواسته براش شبشو بسازه مگه نه پارک رزی!!
با شتاب به سمت جیسو حمله ور شد اما قبلش تمین تو سینه رزی خابودند و دم گوشش با صدای بم ادامه داد : حق نداری دستت رو روی دخترم بلند کنی فهمیدی ؟!
بدون توجه به حرف تمین شونه ای به جیسو زد و از در خروجی خارج شد...
............................................................................
بعد مشت های پی در پی هوسوک اروم شد و ادامه داد:لالیسا ..لالیسا ..اخ اخ اخ سرتو با بد پرونده ای باز کردی...
+هرکاری بگی میکنم فقط دستامو باز کن....
چشم هاشو محکم بست و باز کرده و بد خلقیش رو مخ هوسوک رفته بود ...
دست های لیسا رو باز کرد و دست و صورت خودش رو شست و به بیرون اومد
+هوسوک ...زنده نگه داشتیش؟
-: اره عزیزم نگران نباش بیا بریم تو اتاقم هم ؟
+هوسوک...چرا انقدر گیر دادی به پرونده خواهرم ؟ من که دیگه ازاد شدم چرا فکرت درگیره؟؟
دروغ نبود ..اون واقعا فکرش درگیر بود ..اما درگیر پرونده نبود درگیر یونگی بود ...هوسوک هنوز درگیر عشق یونگی بود ....
............................................................................
سلول 57 زندانی شماره 122  چته انقدر داد میزنی ؟
جونگوگ روبه روی تهیونگ فقط ایستاده بود و داد میزد تا بتونه به مراد دلش برسه....تهیونگ   همانطور طبق نقشه که  دراز کشیده بود مجله رو باز کرد و به خوندن ادامه داد تا اینکه مامور اومد و جونگکوک خودشو به زمین انداخت و ادامه داد : ای ای ای ای دلممممممممم اخ دلمممممممممم
+دکتر امشب تعطیل هست اخه کجا ببریمت ...
-: اینکه انقدر شکمش درد میکنه شاید چیزی قایم کرده ببریدش پزشک قانونی پیش کیم جنی
حرف تهیونگ به اون مامور های بی عقل یکم عقلانی تر بود پس تصمیم گرفت ببرنش به پزشک قانونی پیش کیم جنی!........................................................................
دادستان جین بدون توجه وارد خونه شد و کیفش رو روی زمین گذاشت ..عینکش رو روی میز گذاشت و سمت میز کارش رفت...روی پرونده رزی داشت هنوز کار میکرد و فقط و فقط چشم دوخته بود به عکس ها ...
اما نمیفهمید ربط هوسوک به قتل چیه که لیسا سمتش رفت و اون
این چه پرونده ای بود که دادستانی یا حتی وکیل هم برنده نشده بود ...
چشمش به عکس تمین خورد ..
{فلش بک روز دادگاه شماره دو رزی }
+قربان دوربین هارو پیدا کردیم
-: کی بوده ؟
+افراد اقای تمین مدارکو رو از بین بردن ....
-: به هیچ کس چیزی نمیگی..

رزی طومع خوبی برای تمین بود ...رزی هنرمند معرکه ای بود ..بیشتر اهنگ های بی کلام گیتار رو که تو کره معروف بود رزی زده بود و حالا هیچ کس از هویت اون خبر نداشت ...
جین تمام کارهارو با خودش مرور میکرد تا به یک نتیحه رسید { تمین کمکش کرده..}
بدون اصراف وقت کیف و کتش رو برداشت و به سمت کمپانی تمین رفت ...با نشون دادن کارتش وارد اونجا شد و به سمت اتاق رزی رفت و بدون توجه به وضعیت رزی در رو باز کرد و سمت رزی روی تخت حمله ور شد
رزی تمام سعی رو میکرد که دستاشو پس بزنه اما جین تفنگ رو تو شکمش خابوند و دم گوشش نزدیک به گردنش گفت : همینجوری تونستی کاری کنی که تمین مدارک رو از بین ببره ؟
رزی بعد مکثی نفسش رو میزون کرد و ادامه داد : برای چی اون باید ببره مگه چیکاره من هست ؟
+ااااااا چیکارت هست ؟ نه میخوای توضیح بدم چیکار کردی تا براش مهم شدی ؟
تو زیرخوابش شدی!میفهمی زیرخواب!
چشماش از اشک پر شده بود و نمیدونست چطور سرمای بدنش رو کنترل کنه و تو همین حین جین محو صورت رزی شده بود که رزی اونو پرت کرد پایین از تخت و جین با کمر درد شدیدی که تو کمرش بود وایساد تا دنبال رزی بره
رزی با تمام توانش به سمت در رفت تا بتونه داد بزنه اما تا قبل از اینکه هنجرش اماده داد زدن بشه جین دوتا بازوی اونو محکم گرفت و به سمت دیوار چسبوند ...رزی با تمام تقلاها سعی کرد که داد بزنه اما لب های جین اجازه ادامه کار رو بهش ندادن ...
خنج های رزی کت  اون رو  داشت زخمی میکرد اما جین با تمام توانش  لب های خود که بوی ویسکی تلخی میدادن ر به لب های رزی چسبونده بود و از این موقعیتش خندش گرفته بود اما رزی با اخم غلیضی به اون نگاه میکرد ...
در همون حین اون دختر از بغل اتاق رزی رد میشد با ارامش کامل به جنجال رو به روش نگاه میکرد و با صدای نسبتا بلند که همه بشنون ادامه داد : دادستان جین دوست پسر رزی هست؟؟!
پس خودتون مدارکو از بین بردید ؟...

ووت و کامنت یادتون نره 💜

KILLER GUITARIST 🎸 (Complete)Where stories live. Discover now