لیسا یقه دادستان رو کنار زد و به سرعت به سمت پارکینگ رفت و ماشینش رو روشن کرد ...هوسوک رو نباید از دست میداد ..
...............................................................
+ پس لی کانگ مو قاتله ؟ به همراه دوست پسر تو ؟
-: اره .لطفا رزی رو هم به حال خودش ول کن ..بودن تو کنارش خطرناکه ..لطفا فراموشش کن
+ ا ا اون به یکی نیاز داره
-: من هستم... نیازی به یک پیرمرد نداره ..نکنه میخوای باهاش قرار بزاری ها؟ اون فقط بیست سالشه ..کیم تهیونگ گمشو از زندگیمون
...........................................................
وارد فرودگاه شد و با دقت به اطرافش نگاه کرد و در اخر به جایی که به فکر کمتر کسی میرسید رفت
پنجره دستشویی زنانه
وارد دستشویی شد و اون جارو اروم بدون توجه کسی خالی کرد ..توی اینه داشت نگاه میکرد که اسلحه هوسوک از توی یکی از دستشویی ها نمایان شد ...
+هوسوک پسر ...این اخر کاره بیا تمومش کنیم
هوسوک هم خسته شد بود ..و میخواست زودتر این کار پایان پیدا کنه
لیسا اروم اروم سمتش رفت و در یک حرکت اسلحه رو به پشت گردن هوسوک گذاشت و به اون دستبند زد و بیرونش اورد و تو گوش هوسوک گفت {زندان وی ای پی چی ؟}
با تنه ای به دادستانی کل که تازه رسیده بود رد شد و به دفتر کارش راهی شد
............................................................
همش شماره تهیونگ رو میگرفت اما شماره ای جوابش نمیداد ...
رو به جیسو کرد و ادامه داد : از وکیلم خبر دارید ؟ هرچی زنگش میزنم ور نمیداره !!
+الان وقت قرار گذاشتن نیست بدو اماده شو
-: وایسا من باهاش حرف دارم ...
تمین بود ....قرار دادشون رو به پایان بود ...
جیسو موهاشو مرتب کرد و از اتاق خارج شد و تمین کنار رزی نشست و ادامه داد : قراردادمون ...
+تمدیدش کن ...
-: چی؟
+ برام مهم نیست با چه دلیل کثیفی وارد اینجا شدم اما میخوام این راه رو ادامه بدم ....اینجا تنها جایی هست که اون منو میشناسه ..
-: مطمعنی ؟
+بله قربان
.............................................................................
وارد دفتر دادستانی شد و به سمت اتاق لی کانگ مو رفت و در رو پشت سرش بست و قفل کرد ...
حالا که دیگه نه رزی رو داره و نه برادرش میزاره اونو ببینه پس...پیدا کردن قاتل تنها چیزیه که الان ارومش میکنه ...
تهیونگ با اسلحش وارد اتاق شد و رو به لی کانگ مو روی صندلی نشست و ادامه داد : کشتن پسر قاتل مادرت ها ؟
+اوووو وکیل کیم تهیونگ! خوب همه چی رو فهمیدی ....
تهیونگ اسلحه رو به سمتش نشونه گرفت و ادامه داد : یک دختر نوجوان که زندگی داشت رو نابود کردی بعد حالا با خیال راحت اینجا نشستی و حرف میزنی ؟
+تهیونگ ...منم خسته شدم دیگه ..اولش قرار بود مثل بازی باشه و همه چی سریعا تموم شه اما با پیدا شدن اون دختر کوچولو یکم بازی سخت شد ...واقعا قصدم این نبود انقدر زندگی رو برات سخت کنم...
با سریعترین سرعت ماشه رو کشید و تفنگ رو توی صورت کانگ مو قرار داد که در باز شد و لیسا با داد گفت : نه تهیونگ نکشش ...بزار لاقل تو زندان بپوسه لطفا ....
تهیونگگگگگگگ
{ پنج سال بعد }
از تو تختش بیدار شد و اول تماس منیجرش رو جواب داد
= امروز کارم چیه ؟
+مراسم فشن فرانسه رو داری . کنسرتت هم روز سومش هست
=: کیم تهیونگ چی؟چیزی ازش پیدا کردی ؟
+بله خانم ..اتفاقا اونم برای پروندش اومده فرانسه
با شنیدن این خبر خوب سریعا از تخت هتلش بیرون اومد و ادامه داد : سریعا یک وقت ملاقات ترتیب بده بدوووو
=:اما وقت
+مهم نیست جورش میکنم
...........................................................
قاضی با چوب در دستش محکم دوبار روی صفحه چوبی زیر دستش زد و ادامه داد {جانگ هوسوک به قتل دادستان جین متهم و به اعدام محکوم میشوید }
بعد شنیدن این خبر نفسی راحت کشید و از دادگاه بیرون اومد و با همکاری های خودش هوسوک و خودش رو توی یک اتاق گذاشتن ...
جیمین کتش رو در اورد و روی دست های بسته شده هوسوک انداخت و ادامه داد : مثل بابات ! فقط فرقتون اینه که تو تو زندانی و اون تو تیمارستان...اخ هوسوک کل زندگیت رو به فنا دادی ...
هوسوک اومد خم شه که مشت جیمین عمان نداد و مشت های بعدی همینجوری به صورتش میخوردن تا اینک بیهوش شد ...
دست هاش رو پاک کرد و در گوش سرباز دم در گفت : قصشو بچینید همون بره زندان
و بعد به سمت اتاق لیسا راهی شد
دقه ای به در زد و ادامه داد : بازرس لیسا ؟
لیسا سریعا پرونده رو بست و به سمت جیمین رفت و ادامه داد : دادگاه چطور بود خوب بود ؟
+اره ..با اینکه تهیونگ فرانسه هست ولی همه چی خوب پیش رفت
-: رزی چی؟شنیدم تورش تو فرانسه هست
+اره از عمد تهیونگ رو فرستادم فرانسه ...
-: جانمم؟
+اگر عاشق هم باشن من این فرصت رو بهشون دادم ..تو اون زمان رزی خیلی کوچیک بود ..الان برام مهم نیست چندسال تفاوت سنی دارن ..اینکه رزی بالغ شده کافیه ....
...........................................................................
+من کفش مشکی دوست دارم
-: جونگکوک کی به بچه دوساله کفش مشکی میده ها؟ بازم داری میگی سلیقه خودت ؟؟
+حالا که بچه دار شدیم که نمیشه همش سلیقه بچه رو در نظر بگیریم عههههه
جنی دستی رو موهای کوک و بعد دستی رو صورت پسرک نازنینش کشید و گفت : حالا که اینطوره کفش ابی رو ورمیدارم همین ختم جلسه و بدون توجه به کوک ادامه راه رو رفت
+جنی و و ووایساااااااا باشه بابا اصلا کفش رنگی رنگی خداااااا هنوزم باید دنبالش بی افتم
...........................................................................
سریعا کنسرت و برنامشو تموم کرد و تو اون راه بارونی به سمت رستوران میرفت که مردی با کت قهوه ای و موهای فر شده قهوه ای چتری رو زیر سرش گرفت ....
رزی سرش رو بالا اورد و با نگاه به اون چشم ها بالاخره تونست مردی که سال هاست دنبالش هست رو پیدا کنه ...
تنها دلیلی که رزی قراردادشو با تمین ادامه داده بود همین عشقش بود همین ...
+پیدات کردم اجوشی
-: بالاخره میتونم برات یک مرد باشم نه یک اجوشی یا وکیل
و با بوسه ای رضایت خودش رو به مرد رو به روییش نشون داد
..............................................................................
وقتی به کره برگشتن به سمت قبرستون رفتند و رزی سر قبر لی کانگ مو رفت و گلی روش گذاشت و ادامه داد : مردن برای هر فرد هست اما برای بعضیا لازمه زندیگه ...لی کانگ مو زنده بودنش دردناک تر از مردنش بود ....
..........................................................................
سانا و مومو هم در شرکت الکترونیکی مشغول به کار بودن زندگی خودشون رو میگذروندن و سر پرستی یک دختر کوچولو به نام چریونگ هم به عهده گرفته بودن و دور از همه اتفاق های گذشته زندگیشون رو میکرد
...............................
و داستان گیتاریت قاتل هم به پایان رسید ..جایی که از هیچ به مال فراوان و از مال فراوان به هیچ رسیدی ... زندگی دست خودت هست..هر کاری که انجام میدی برای خودت و خانواده و اطرافیانت تصمیماتی رو میگیره ...
+کات کات !!
رزی سرشو تکون داد و ادامه داد : امروز قسمت اخر برنامه گیتاریست قاتل رو روایی کردم درسته ؟؟
+ بله خانم ..کارتون عالی بود ..این برنامه رادیویی خیلی خیلی امتیاز بالایی گرفته
رزی لبخندی زد و گفت : ممنونم که گذاشتید زندگیم رو وصف کنم
و به سمت خیابون قدم برداشت وبا خودش زمزمه کرد : گیتاریست قاتل ....اسم باحالیه
{برای کسایی که نفهمیدن یک توضیح بدم}
{کل داستان از زبان رزی بود .درواقع رزی داشته تو یک برنامه رادیویی که این داستان رو روایی میکردهمرسی که تا اینجا همراه من بودید ❤️❤️❤️
YOU ARE READING
KILLER GUITARIST 🎸 (Complete)
Romanceگیتاریست قاتل رزی دختری پونزده ساله ای که در شبی به دیدن استادش میره تا باهاش گیتار کار کنه اما تو همون شب به قتل استادش متهم میشه ... کیم تهیونگ وکیل بودن رزی رو قبول میکنه و دنبال پرونده رزی رو میگیره .... genre :Enigmatic, comedy, crime, roma...