درگیر ذهنی لیسا واقعا زیاد شده بود و این باعث شده بود نتونه تمرکز کنه ...سعی کرد خودشو اروم کنه و برای بازرسی با برادر مین یونگی اماده بشه
+بگو بیاد داخل
اون برادر با ابنباتی تو دهنش و و لباس های لش کرمی وارد اتاق بازرسی شد و و بدون توجه به بازرس روی صندلی نشست
+سلام یادت ندادن ؟
-: تو کی باشی که بهت سلام کنم ؟
لیسا اعصاب انچنانی نداشت که کار رو انجام بده
صندلیشو به عقب پرت کرد و فک اون پسر رو توی دستای خودش گرفت
+ مثل ادم حرف میزنی و جواب میدی فهمیدی ؟
دستاشو ول کرد و کتش رو صاف کرد و نفس عمیقی کشید و ادامه داد
+رابطه تو و برادرت چطور بود ؟
-:خوب بود ما ده سال اختلاف سنی داشتیم و از همه راز های هم حرف داشتیم ...
اون مرد عاشق رزی شده بود و خیلی خوب صدای ناله های اون دختر به گوش میرسید از اتاق روبه رویی
+اتاق خونتون یا اموزشگاه ؟
-: ا ا اموزشگاه
لیسا احساس خوبی به حرف های نامجون نداشت ...باید بیشتر کند و کاو میکرد تا بفهمه واقعا راسته یا نه
اون مرد یک قطره اشک هم برای برادرش نریخته بود ..چطور حالا اینقدر براش مهم شده
+شب قتل کجا بودی ؟
-: داشتم توی کتاب خونه دانشگاه درسمو مرور میکردم و برای امتحان هندسه فرداش اماده میشد ...
لیسا باهوش تر از اینا بود،برنامه کلاسی و برنامه حتی اون دختر لوس هم داشت.
کیم نامجون اون روز هیچ امتحانی نداشت
+ خب جیسو دوست دختر برادرت چی کجا بود ؟
نامجون حفظی بار فقط جواب میداد این جوابا از قبل حفظ شده بودند و لیسا تو این شکی نداشت
-: کنسرت داشت وتوی یک شهر دیگه کنسرت داشت
لیسا تک خنده ای از حرف نامجون زد ..با یاد اوری اینکه جیسو تو بازرسی گفته بود که روز قتل در اتاق مقابل بوده
+ برای امروز کافیه میتونی بری
-: راستی
+: ها چیه ؟
-: سینه های جذابی داری
+: اوکی .ممنون
نامجون که منتظر حرص اون زن بود با شنیدن جوابش فقط دستی به پشت سر خودش زد و از اتاق بازرسی خارج شد
.......................................................
وارد زندان شد و روبه روی میله زندان رزی نشست
کتشو رو در اورد و زیر پاش گذاشت و روش نشست
اون دادستان جین بود
رزی گوشه اتاقک زندان به خودش پیچیده بود و با صدای جین به خودش اومد
+هی! خوبی ؟
-: امممم خوبم قربان
+ خب... زندان چطوره ؟
-: خیلییی خوبه .بهتر از خونه هست اها راستی بابام چی زندن ؟
+ متاسفانه یا خوشبختانه زندست ...
-: قربان ....دادگاه کیه ؟
اون فقط یک دختر 15 ساله بود و از دادگاه خبر داشت ؟ این باعث میشد دل جین برای باز هزارم تیکه تیکه شد
+ هر موقع بازرس لیسا کاراشو تموم کنه
بازرس جین نگاهی به ساعتش کرد و روبه رزی گفت : نگران نباش ...همه چی خوب پیش میره و این باعث لبخند رزی شد .
.........................................................
فلش بک پنج سال پیش
بعد از شب شهوتی که با دوست پسرش داست ...با بدنی برهنه به سینه دوست پسرش تکیه داده بود ..و به دود سیگاری که از دهن دوست پسرش بیرون میومد نگاه میکرد ...
+ هوسوکا،توکیو فقط باتو قشنگه اینو میدونی ؟
-: مخصوصا وقتی هایی که پشت کامپیوتر تو شرکت شیطونی میکنی
بوسه ای بر روی سینه دوست پسرش زد و گفت : اجازه دارم شیطنیم رو دوباره شروع کنم ؟؟
-: البته که....این بدن و این شما
و اونها دوباره شب شهوتی خود رو از سر گرفتند
.................
آقا قسمت هفتممممم
و ورود با شکوه هوپمین🌚💅
ESTÁS LEYENDO
KILLER GUITARIST 🎸 (Complete)
Romanceگیتاریست قاتل رزی دختری پونزده ساله ای که در شبی به دیدن استادش میره تا باهاش گیتار کار کنه اما تو همون شب به قتل استادش متهم میشه ... کیم تهیونگ وکیل بودن رزی رو قبول میکنه و دنبال پرونده رزی رو میگیره .... genre :Enigmatic, comedy, crime, roma...