قسمت ششم {خشت ♦️}

28 3 0
                                    

لب هاش خشک شده و بودن توان حرف زدن رو از دست داده بود و نمیدونست چی باید بگه لیسا فقط داشت به کارت های رو میز نگاه میکردند و حرف هاش رو توی ذهنش آماده می‌کرد نگاهی به رزی کرد و  از اینکه رزی رو بهم زده بود خوشحال و راضی بود
+حا حا حامله ام ؟؟
تو ذهن رزی هزاران فکر راه افتادن ..اون فقط یک نوجوان 16 ساله بود چطور ؟ چطور باید یک بچه رو حمل میکرد ؟ اگر سقط و میکرد و جون خودش به خطر می افتاد چی ؟ اگر دیگه حامله نمیشد چی
رزی نگاهشو به رو میز دادن و اشک های روی کارت های سر حکم گیشنیز ریخت ..و از پشت عینک چشم هاش رو پاک کرد اشکاش رو به صورتش مالید
لیسا چشماشو تو حدقع چرخوند و  دستی رو چتری هاشو زد و گفت : نگران نباش باااید سقطش کنی ... تو زندان نمیتونی بچه نگه داری!
صدای  خنده لیسا  از سر حرص بود کل اتاق رو در بر گرفته بود
در ثانی به حالت اولش برگشت  و رو به رزی گفت :تو کشتیش ؟
رزی سرش رو پایین انداخت و حرفی نزد دستاش رو توی هم گره زد
لیسا دستی رو شونه های خوش زد و گفت :
ببین رزی ،فکر کن با این کارت ها میتونیم یکی که ازش متنفری رو بکشیم ،قضیه  اصلا پلیس و هیچ چیزی نیست ،انتخاب تو چیه؟؟
رزی با ذهن اشفته دست خودش رو روی حکم خشت گذاشت
-:امممم خشت خوبه ..مخصوصا برای کشتن، مثل شمشیر مگه نه ؟
رزی پیک نظرت چیه ؟
پیک نمیکشه اما زجر میده ،پیک میتونه یک ضربه  باشه ...به نظرت به استادت با پیک حمله نکردی ؟
مثلا با گیتارش تو سرش یا با گلدون ؟؟
رزی باز هم سرش پایین بود حرفی نمی زد

_:رزی ....اگر امروز حرف بزنی میزارم تا اون اجوشی روز اول رو که  باهاش کلی صحبت کنی رو ببینی
رزی سرشو بالا اورد و بعد نفس عمیقی کشید و
عینکش رو با ساعد دستش به پیشونیش چسباند و با داد گفت : من با گیتار زدم تو صورتش!!!
اون زنده بود تا وقتی که همه چی روشن بود زنده بود
-:منظورت چیه ؟؟
تازه لالیسا مانوبان داشت از رزی حرف میکشید اما نگار رزی تو اتاق تنها نبود
م م م من ترسیدم و با گیتار زدم تو صورتش و اون غش کرد و چراغا خاموش شدن و بعدش یکی تو گوشم گفت : بهتون گفته بودم یک روز بدبختون میکنم }
اونا دست و پای من رو بستن و موقع انجام کارشون حرفی باهم نمی‌زدند و من چهره هیچکدام رو نمی‌دیدم چون چشام رو بسته بودن
من نفهمیدم چیکار کردن چطور شد که گیتار تو گلو استادم بود ..من رو همون صندلی بودم وقتی کارشون تموم شد گیتار رو به من دادن و من رو رو به روی استاد قرار آدم و چند دقیقه بعدش پلیسا رسیدن
-: کارشون ؟
+: سه نفر بودن
و این تیر خلاص بود تو افکار بازرس لیسا ...
اون علاوه بر اینکه باید رزی روکنترل کنه باید سه نفر دیگه رو هم پیدا کنه !
دستشو چندبار رو  میز میزد و برمیداشت و دیوانه وار اینو ادامه میداد تا وقتی که جرقه ای به ذهنش رسید
-: وقتی کر و لال  و کور بودی چطوری فهمیدی سه نفر بودن ؟
+ یکی از پشت دستامو بست و یکی چشم بندو زد ...
دستاشون فرق داشتن باور کنید راست میگم
لیسا کارت های روی میزو به سمت زمین پرت کرد و رزی به خودش پیچید با صدای اروم گفت : گمشو گمشو بیرون
+: بله ؟
-: گمشووووووووو بیرون
مامور اومد و رزی رو برد بیرون
حالا نوبت نفر بعدی بود که کیم جیسو بازرسیش کنه
کیم جیسو مهره اصلی
لالیسا میز رو مرتب کرد و سعی کرد تمرکزشو به دست بیاره  و بعد از نفس عمیقی جیسو رو به سمت داخل هدایت کرد
کیم جیسو با عشوه  خاصی وارد شد و دستمال رو زیر صندلی پهن کرد و روش نشست و الکل رو به میز زد و گفت : میدونید یک قاتل اینجا بوده به اندازه کافی نجسه نمیخوام روحم نجس شه !
لیست دستشو با پیشونیش زده بود و فقط با دهن باز به اون زن روبه رو ایش نگاه میکرد ،باورش نمیشد باید از این بازرسی کنه ..
+خب شروع میکنیم
-: رزی قاتله!
+ جانم ؟ توضیحی دارید بگید تا بپرسم
پارک رزی عاشق دوست پسر من شده بود !!
وقتی برادرش گی هست چه انتظاری دارید خودشو به بقیه نچسبونه باید برای پیدا کردن نون شبش به پای بقیه بی افته
دوست پسر بدبخت منم یکی از همونایی بود که رزی داشت اغواش میکرد !!
اون اصلا استعداد کافی برای گیتار زدن رو نداره و فقط و فقط برای چهره معصومش معروفه
برادرش قشنگه خوشگله و البته بگم خودش هم خیلی بدن خوبی داره اما ذاتش خیلی خرابه
خونه ما کنار خونشون هست هر شب صدای ناله هاش که با دوست پسرش میخوابه هست و...
+ خفه شو یک دیقه ببیننم
برادرش اسمش چیه ؟
-: من نمیدونم فقط میدونم برادر داره
اره باید به ذهن لیسا پارج جیمین خطور میکرد اما پارک جیمین گی بود ؟ اگر جیسو بخواد یکی از اون سه نفر رو متهم اصلی کنه چی؟؟ یعنی دادم جیمین اون شب توی آموزشگاه بوده؟؟
.....................
خببببب این قسمت چطور بود ؟؟ دوست داشتید؟؟🌚
به نظرتون پارک جیمین یکی از افراد تو اتاق هست؟؟ یا جیسو فقط داره به گمراهه میکشونه مارو؟؟!💅🎸

KILLER GUITARIST 🎸 (Complete)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ