قسمت بیستم {نت فا }

13 3 2
                                    

با محکم گرفتن گردن اون دختر اون رو بیهوش کرد با پا اونو به سمت دیگه ای از خونابه زیر پاش پرت کرد ..لباس دختر کوچولو رو کنار زد و کلید اتاق های شرکت رو ورداشت ..
با وسایلی که سانا اورده بود خودشو تمیز کرد و موهاشو گوجه بالا بست چتری هاشو درست کرد و با انگشت شصستش خونه کنار لبش رو پاک کرد و با لگد زدن به کمر اون دختر از روی اون رد شد و به سمت بیرون فرار کرد و مقصد اول خودش رو اتاق هوسوک گرفت اما خب نمیدونست داره پاشو تو چه جایی میزاره ...
................................................................................
جیمین با چشم های خیس و خونی وسط اتاق هوسوک نشسته بود و با باز و بسته کردن چشمش به اتفاق های اخیر فکر میکرد اما خب جایی از کار لنگ میزد ..نه نه اون نقطه قاتل لنگ نمیزنه ...اینکه چرا هوسوک هر روز به یک شماره کره ای زنگ میزنه و اون شماره از دفتر دادستانی هست لنگ میزنه  ...
................................................................................
دست هاش توسط نامجون بسته شدند و دهنش توسط جیسو بسته شد ..جیسو تو اون تاریکی گیتارش رو به دست نامجون داد و نامجون اون گیتار رو به سر مین یونگی زد و ....
اون دختر به هوش اومد ..
با صورتی خیس از عرق به سمت جلو شتاب زده شد و به اطرافش نگاه کرد ...
جیسو بالای تخت رزی خوابش برده بود و دادستان جین هم روی میز اونوری داشت پرونده رو برسی میکرد ...اون دختر کارش به بیمارستان رسیده بود و جین بدون دقیقه ای دریغ خودشو به بیمارستان رسوند و الان چندین ساعته که منتظرش بلند بشه ..
با سر و صدا های اطراف جین صورتش رو به رزی داد و وحشت زده به سمت رزی رفت و ادامه داد : رزی رزی خوبی؟؟
رزی دستاشو از دست جین بیرون کشید و با تعجب به چشم جین خیره شد و ادامه داد : ممنون دادستان ..
جین با کلمه دادستان خودش رو عقب کشید و به خوندن پرونده خیره شد و با خودش ادامه داد  ..به وکیلش میگه اجوشی و به من میگه دادستانی..ههه خنده داره منی که دارم از جون و دل براش مایه میزارم فقط براش دادستان هستم...
جیسو کم کم چشماشو بیدار کرد و رو به رزی گفت : هزینه هارو پرداخت کردم لطفا تا روز کنسرت زنده بمون حوصله پیدا کردن یک گیتاریست دیگه رو ندارم !
کیفش رو ورداشت و با شتاب درش رو بست و از اتاق خارج شد..
جین که حال و دماغ کاری رو نداشت پرونده هاشو جمع کرد و ادامه داد : پا داری! حوصلت شد پاشو برو کمپانی..
اون دختر که منت کسی رو نمیخواست ..اون فقط رابطه دوستانه ای با کسی نداشت ..پسری که عاشقشه و دختری که  هم ازش متنفره و هم باهاش مهربونه ...
بدون اینکه کسی کمکش کنه لباساش رو به تنش کرد و نگاهش رو رو میز کناری داد ..
اون دستبندی که شکل نت فا روش بود توجهشو جلب کرد ..
{فلش بک دو ساعت قبل}
با ذوق فراوانی که داشت اون دستبند رو برای رزی خرید به سمت دادستانی راه افتاد ..وارد بخش امنیتی شد و ادامه داد : روی این ردیاب نصب کن ..
بعد از نصب ردیاب اونو گرفت و به سمت بیمارستان راه افتاد ..با نفس هایی که خنده توشون شکل گرفته به اتاق رسید و جیسو با صدای پاهای جین از رو صندلی پرت و جین بدون توجه به اون دستبند رو روی صندلی گذاشت و پیشونی رزی رو بوسید ...
+ دادستان ؟
-: خفه ..شششش خوابه
کنار دستبند یک نامه با متن { این دستبند همیشه ازت محافظت میکنه و من همیشه کنارتم..}  گذاشت
.................................................................................
رزی اون دستبند رو به دست کرد و قفلش رو بست و با لباس هایی مشکی خواست خارج شه که پسری با لباس مشکی اونو توی بغلش گذاشت و به سمت خروجی رفتند ..
دست و پاهاش رو بسته بودند و اون دختر فقط صورتش رو خیس شده بود ...
{ پنج ساعت بعد }
+ قربان پارک رزی از محدوده خارج شده
-: قربان ردیاب رزی تو اموزشگاه مین یونگی هستش...
جین با شنیدن صداها فقط سوییچ ماشین رو از رو میزش ورداشت و وارد ماشین شد... با سرعت صد و شصت ماشین رو میروند و زیر لب ادامه میداد : رزی نه ! رزی لطفا ! رزی لطفا ...
لطفا زنده بمون ...
( ووت و کامنت خیلییییی بهم روحیه میده ممنون میشم💜🥺)

KILLER GUITARIST 🎸 (Complete)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora