Part 20

203 53 1
                                    

لیستی که در دست داشت را سمت افسر وانگ گرفت.

یوچن - لیست کسانی که پیشنهاد ارتقاع مقام به تیم (sb2) دارن. رئیس وو صبح این لیستو برامون فرستاد.

لیست را از دست یوچن گرفت و سری به نشانه ی تایید تکان داد. بازش کرد و به اسم اسامی ای که در آن نوشته شده بود، نگریست. در اتاق باز شد. زیر چشمی نگاهی به در انداخت و ژان که وارد اتاق شد و زیرلب به یوچن سلام داد را دید. یوچن نیز لبخند ملیحی زد و سری تکان داد.

ییبو همانطور که نگاهش به لیست بود خطاب به ژان گفت:

ییبو - کجا بودی؟

ژان - عاممم...سونگجو باهام کار داشت

ییبو - هوم..

و خودکار را برداشت و چیز هایی به لیست اضافه کرد.

یوچن - رئیس وو گفت یه سر به پایگاه A بزنی و افراد توی لیستو امتحان کنی. ولی بهش گفتم وقت نداری

ییبو سری تکان داد و در کشوی میزش دنبال برگه ای گشت.

ییبو - ندارم. ولی میرم. این افرادو میشناسم. فقط چندنفرشون که بیشتر تو چشمم بودنو چک میکنم.

و برگه را همراه لیست سمت ژان گرفت.

ییبو - کسایی که کنار اسمشون تیک زدمو توی یه لیست جداگونه بنویس

ژان اطاعت کرد و با برداشتن خودکاری روی کاناپه نشست. ییبو رو به یوچن گفت.

ییبو - میتونی بری

یوچن سری به عنوان تاکید تکان داد و سمت در رفت که دوباره با صدای افسر وانگ ایستاد.

ییبو - یوچن

ایستاد. رویش را برگرداند و منتظر شد.

ییبو - تا یادم نرفته. نیم ساعت دیگه توی سالن غذاخوری با سونگجو و ییشینگ بیاین پیش من باهاتون کار دارم.

یوچن - خانوم زوئی رو نگم؟

ییبو سری به نشانه ی منفی تکان داد.

یوچن - باشه

از اتاق بیرون رفت. ژان سرش را بالا آورد و نگاهش کرد.

ژان - چیکارشون داری؟

ییبو همانطور که به فرم های روی میزش سر و سامان میداد گفت.

ییبو - خودت گفته بودی ازشون واسه کریسمس دعوت کنم

ژان لبخند بزرگی زد.

ژان - ممنونم بو دی

ییبو نگاهش کرد و لبخند ملیحی به او زد که باعث شد قلب ژان به تپش بیفتد.

.

.

.

همراه ییبو وارد سالن غذا خوری شد. سونگجو و ییشینگ و یوچن طبق دستور ییبو دور میز مخصوص او نشسته بودند و گپ میزدند. تمام سربازان با ورود افسر وانگ از جایشان بلند شدند و احترام گذاشتند. تا زمانی که ییبو سمت میزش رفت و نشست همه آنها صاف ایستاده بودند.

TORTURE Where stories live. Discover now