لیستی که در دست داشت را سمت افسر وانگ گرفت.
یوچن - لیست کسانی که پیشنهاد ارتقاع مقام به تیم (sb2) دارن. رئیس وو صبح این لیستو برامون فرستاد.
لیست را از دست یوچن گرفت و سری به نشانه ی تایید تکان داد. بازش کرد و به اسم اسامی ای که در آن نوشته شده بود، نگریست. در اتاق باز شد. زیر چشمی نگاهی به در انداخت و ژان که وارد اتاق شد و زیرلب به یوچن سلام داد را دید. یوچن نیز لبخند ملیحی زد و سری تکان داد.
ییبو همانطور که نگاهش به لیست بود خطاب به ژان گفت:
ییبو - کجا بودی؟
ژان - عاممم...سونگجو باهام کار داشت
ییبو - هوم..
و خودکار را برداشت و چیز هایی به لیست اضافه کرد.
یوچن - رئیس وو گفت یه سر به پایگاه A بزنی و افراد توی لیستو امتحان کنی. ولی بهش گفتم وقت نداری
ییبو سری تکان داد و در کشوی میزش دنبال برگه ای گشت.
ییبو - ندارم. ولی میرم. این افرادو میشناسم. فقط چندنفرشون که بیشتر تو چشمم بودنو چک میکنم.
و برگه را همراه لیست سمت ژان گرفت.
ییبو - کسایی که کنار اسمشون تیک زدمو توی یه لیست جداگونه بنویس
ژان اطاعت کرد و با برداشتن خودکاری روی کاناپه نشست. ییبو رو به یوچن گفت.
ییبو - میتونی بری
یوچن سری به عنوان تاکید تکان داد و سمت در رفت که دوباره با صدای افسر وانگ ایستاد.
ییبو - یوچن
ایستاد. رویش را برگرداند و منتظر شد.
ییبو - تا یادم نرفته. نیم ساعت دیگه توی سالن غذاخوری با سونگجو و ییشینگ بیاین پیش من باهاتون کار دارم.
یوچن - خانوم زوئی رو نگم؟
ییبو سری به نشانه ی منفی تکان داد.
یوچن - باشه
از اتاق بیرون رفت. ژان سرش را بالا آورد و نگاهش کرد.
ژان - چیکارشون داری؟
ییبو همانطور که به فرم های روی میزش سر و سامان میداد گفت.
ییبو - خودت گفته بودی ازشون واسه کریسمس دعوت کنم
ژان لبخند بزرگی زد.
ژان - ممنونم بو دی
ییبو نگاهش کرد و لبخند ملیحی به او زد که باعث شد قلب ژان به تپش بیفتد.
.
.
.
همراه ییبو وارد سالن غذا خوری شد. سونگجو و ییشینگ و یوچن طبق دستور ییبو دور میز مخصوص او نشسته بودند و گپ میزدند. تمام سربازان با ورود افسر وانگ از جایشان بلند شدند و احترام گذاشتند. تا زمانی که ییبو سمت میزش رفت و نشست همه آنها صاف ایستاده بودند.
YOU ARE READING
TORTURE
Fanfictionمیخواهم بدانی عشق آنقدر زیبا نیست آنقدر سفید نیست زندگی پیچ و خم دارد... هرکس را به خواسته و تقدیر خود میچرخاند.. (شکنجه) میشوی تا شاید بفهمی تا شاید بفهمند.... مالک عشق و قلبت کیست؟! دیدی عشق بالا تر از سیاهیست؟؟ دیدی زندگی و عشق برای تو تنها یک (ش...