برای لحظه ای نفس کشیدن براش دشوار شد.
با دیدن اولین پست اون پیج قدیمی، کوهی از اشک و اندوه به چشمان و سینه اش هجوم اورد.
چطور نتونسته بود،بعد از گذروندن اون روز ها باز هم بدون تهیونگ زنده باشه؟!
+++
[فلش بک]
تهیونگ موبایل سوکجین رو برداشت و مشغول انجام کار هایی شد، که جین هیچ ازشون سر در نمیورد.
_چیکار میکنی ته ته؟
_دارم برات پیج اینستاگرام میزنم.
_ها؟ خب برای چی؟
تهیونگ صورتش رو با لبخند باکسی همیشگیش تزئین کرد.
_چون میخوام همه ی عکس هامون رو اونجا بزارم!
جین متقابلا خنده ای کرد و موهای تهیونگ رو به هم ریخت.
_چه چهره ی جدی ای هم به خودش گرفته، کیوتچه! طوری با گوشیم ور میری انگار داری سخت ترین مسائل دیفرانسیل رو حل میکنی.
پ. ن:وقتی رایترتون رشته ی ریاضیه!*
تهیونگ در جواب جین، اخم بامزه ای رو بین ابرو هاش نشوند.
_تمرکزم رو بهم نریز کیم سوکجین!
جین خنده ی بی صدایی کرد و نمی خم شد تا بتونه صفحه ی گوشی رو ببینه.
کمی بعد با تعجب پرسید:《حالا چرا Kim seokjin_V؟》
تهیونگ چهره. ی خرسندی به خودش گرفت و با لحنی متناسب با اون گفت:《چون من حرف وی رو دوست دارم!》
_وی؟ چرا وی؟
تهیونگ با لحنی شیطنت آمیز تر جواب داد:《خب...چیزای باحالی شکل وی ان، مثل وی لاین روی شکمت.》
جین که حالا کمی سرخ شده بود، پس گردنی آرومی نثار تهیونگ کرد.
_منحرف سو استفاده گر!
ته در حالی که چهره ی با نمکی به خودش گرفته بود و سرش رو از درد خیالی میمالید گفت:《میخواستی موقع انتخاب دوست پسر حواست رو جمع کنی.》
KAMU SEDANG MEMBACA
white rose❁
Fiksi Penggemar𖤐White rosè𖤐 Write by huka_VJ.YG Couple: taejin Gener: Angst, Romance ×وضعیت :در حال آپ× روز آپ چهارشنبه +++ بوی شکوفه های گیلاس توی فضا پیچیده بود. فصل بهار و شکوفه های بهاری سوکجین رو به خوشحال ترین حالتش میرسوند. چشماش رو بسته بود و تمام این...