part 5

246 68 101
                                    

برای لحظه ای نفس کشیدن براش دشوار شد

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

برای لحظه ای نفس کشیدن براش دشوار شد.


با دیدن اولین پست اون پیج قدیمی، کوهی از اشک و اندوه به چشمان و سینه اش هجوم اورد.


چطور نتونسته بود،بعد از گذروندن اون روز ها باز هم بدون تهیونگ زنده باشه؟!















+++


[فلش بک]


تهیونگ موبایل سوکجین رو برداشت و مشغول انجام کار هایی شد، که جین هیچ ازشون سر در نمیورد.


_چیکار میکنی ته ته؟


_دارم برات پیج اینستاگرام میزنم.


_ها؟ خب برای چی؟


تهیونگ صورتش رو با لبخند باکسی همیشگیش تزئین کرد.


_چون میخوام همه ی عکس هامون رو اونجا بزارم!


جین متقابلا خنده ای کرد و موهای تهیونگ رو به هم ریخت.


_چه چهره ی جدی ای هم به خودش گرفته، کیوتچه! طوری با گوشیم ور میری انگار داری سخت ترین مسائل دیفرانسیل رو حل میکنی.


پ. ن:وقتی رایترتون رشته ی ریاضیه!*


تهیونگ در جواب جین، اخم بامزه ای رو بین ابرو هاش نشوند.


_تمرکزم رو بهم نریز کیم سوکجین!


جین خنده ی بی صدایی کرد و نمی خم شد تا بتونه صفحه ی گوشی رو ببینه.


کمی بعد با تعجب پرسید:《حالا چرا Kim seokjin_V؟》


تهیونگ چهره. ی خرسندی به خودش گرفت و با لحنی متناسب با اون گفت:《چون من حرف وی رو دوست دارم!》


_وی؟ چرا وی؟


تهیونگ با لحنی شیطنت آمیز تر جواب داد:《خب...چیزای باحالی شکل وی ان، مثل وی لاین روی شکمت.》


جین که حالا کمی سرخ شده بود، پس گردنی آرومی نثار تهیونگ کرد.


_منحرف سو استفاده گر!


ته در حالی که چهره ی با نمکی به خودش گرفته بود و سرش رو از درد خیالی میمالید گفت:《میخواستی موقع انتخاب دوست پسر حواست رو جمع کنی.》

white rose❁Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang