میتوانست صدای دم و بازدهمهایی که به آرامی از مجرای تنفسیاش وارد و خارج میشدند را بشنود، با این حال یارای باز کردن چشمانش را نداشت.
مدتی در حالت خلسه ماند و بعد، با حس سردی قطره آبی که بر گونهاش چکید، متحیر شد و چشمانش را باز کرد.
با ورود نور به شبکهی بیناییاش، توانست مسیری استوانهای شکل، بسیار طویل و بلند را در بالای سرش تشخیص دهد.
با سردرگمی و تعجب اندیشید:" من کجام؟ "
درست در همان لحظه، متوجهی نوری که از دوردست و در انتهای مسیر لولهای بالای سرش میدید، شد و ذهنش شروع به کار کرد.
شب قبل از خواب پریدهبود، به دنبال شاهزاده وارد جنگل شده بود و با هم دیگر به پایین سقوط کردهبودند...
شاهزاده!
به سرعت از جایش پرید و باعث تکان خوردن طنابهای در هم بافته و توری شکلی که از برخورد بدنش به زمین جلوگیری کرده بودند شد.
در همان لحظه، توانست جسم بیهوش و به پهلو افتادهای را درست در کنارش تشخیص دهد.
با نگرانی جلو رفت، دستش را روی شانهی ییبو گذاشت و او را تکان داد:(( شاهزاده، بیدار شو! ))
وقتی جوابی نشنید، باز هم تکانش داد و با صدای بلندتری گفت:(( وانگ ییبو، به هوش بیا! ))
با تلنگر ذهنی و جسمیای که به ییبو وارد شد، پلکهایش تکان خوردند، چشمانش باز شدند و نگاهش از همان ابتدا، به یک جفت چشم دلربا و نگران که از بالای سرش به او خیرهشدهبود گره خورد.
مدتی طول کشید تا این که بالاخره توانست به هویت خودش و شخص روبه رویش روبهرویش پی ببرد.
با گیجی، رخوت و صدایی نسبتا ضعیف گفت:(( جان؟ ))جان سرش را تکان داد و پرسید:(( خودمم، تو حالت خوبه؟ ))
ییبو سری تکان داد:(( خوبم.))
و بعد، زمانی که کمی ذهنش سر جایش برگشت، به مسیر استوانهای و طولانی بالای سرش نگریست و با سردرگمی پرسید:(( ما کجاییم؟ ))
جان نگاهی به اطرافش انداخت و پاسخ داد:(( نمیدونم، شبیه یه چاه میمونه، ولی برای این کار بیش از حد بزرگه. علاوه بر اون، این طنابایی که ما رو روی هوا نگه داشتن چی میگن؟ مگر این که...))
ناامیدی بر صورتش سایه انداخت.
ییبو با کنجکاوی نگاهش کرد:(( مگر این که چی؟ ))
جان با نگرانیای و جدیت پاسخ داد:(( مگر این که یه تله باشه! ))
با شنیدن حرفش، ییبو هم نگران شد.(( که یعنی...))
جان با ناامیدی حرفش را ادامه داد:(( ممکنه تا زمانی که بقیه بیان و پیدامون کنن اینجا گیر بیافتیم، تازه اگه بتونن پیدامون کنن.))
CZYTASZ
🔞 هبوط فرشته 🔞 (ییجان)
Fanfictionعشقی که تو زندگی قبلیشون ناکام موند، توی این زندگی هم به نتیجه نمیرسه؟ ژانر: رمانتیک، فانتزی، کمدی، اسمات، انگست، تناسخ هپیاند♡ BJYXSZD 💚❤ جان فرشتهایه که برای ماموریتی به زمین فرستاده میشه، ماموریتی که هیچ جزئیاتی نداره جز یه اسم: وانگ ییبو ! چ...