~ هفده

101 36 0
                                    


جیمین کتابچه کوچیکی رو کف دست های تهیونگ قرار داد.

چشم هاش از خوشحالی برق میزد.

تهیونگ با دقت اون کتاب قدیمی که بعضی صفحه هاش پاره یا زرد شده بودن رو ورق میزد و جیمین براش در مورد این کتاب تاریخی توضیح میداد.

پسر دو روز تمام رو بین کتاب های پدر و مادرش گشت تا بتونه در جواب کتاب شعری که از تهیونگ گرفته بود چیزی به اون پسر بده.

"ممنونم جیمین. این خیلی خاص و قشنگه. کنار اون دستمال جیبی قشنگی که بهم دادی نگهش میدارم."

تهیونگ دستشو نمادین رو قلبش گذاشت و نشون داد که تحت تاثیر قرار گرفته.

جیمین خندید و چشم هاش به دوتا خط تبدیل شدن.

با دست به کتاب شعر و نوار موسیقی ای که از پسر هدیه گرفته بود اشاره کرد که تو قفسه کنار هم بودن.

اون نوار موسیقی فقط یه آهنگ داشت و جیمین تو همین چند روز تقریبا اونو حفظ شده بود.

__________________________

آهنگی که تهیونگ به جیمین داد:

ذهنمو بگیر و دردم رو بگیر؛

مثل یه قوطی خالی که از بارون پُر میشه.

و درمان درمان درمان

گذشته ام رو بگیر و حس کردن رو ازم بگیر؛

مثل قایقی خالی که همراه باد میره.

و درمان درمان درمان

و آخرین چیز رو بهم بگو

آخرین چیز رو بگو

یه قلب، یه دست، مثل اقیانوسی که شن هارو میبره؛

درمانم کن

درمانم کن

درمانم کن.

🎶: Heal _ tom odell

HealWhere stories live. Discover now