یک هفته بعد دوباره اتفاق افتاد.تهیونگ از جولیا حرف زد و بعد به آغوش جیمین پناه برد.
هربار تصمیم میگرفت دیگه در این باره با پسر حرف نزنه.
اما بعد از جولیا، جیمین اولین کسی بود که تهیونگ به راحتی میخواست خودشو براش ابراز کنه.درحالیکه اشکاشو با پشت دست کنار میزد دست های جیمین دورش حلقه شدن و تهیونگ با تمام وجود اون آغوش رو پذیرفت.
اینبار برای مدت طولانی تری تو بغل همدیگه موندن. حتی حس کرد لب های جیمین، قبل از اینکه بدنش عقب بکشه، بوسه ای رو موهاش گذاشت.
جیمین همونطوری تهیونگ رو لمس میکرد که تهیونگ نوک انگشت هاش رو روی گل های مینیاتوری میکشید. خیلی آروم و کوتاه، که لمسش به جسم شکننده آسیب وارد نکنه.
________________________
که تو را در آغوش میکشم
و با برگی رقصان به ریشه باز میگردم.
YOU ARE READING
Heal
Fanfiction[از لحظه ای که عاشقت بشم ساعت شنی برعکس میشه؛ ریختن دونه های شن جای انتظارِ دوست داشته شدن، خبر از جدایی میده.] التیام: بهم آوردن شکستگی و شکافتگی؛ مرمت کردن یا مرمت یافتن چیزی شکسته.