─Part 02;

154 45 22
                                    

پارت دوم:

"꿈속에서도 피지 못한 " | گلی که حتی در رویا هم
شکوفا نمی‌شود.

اون روز صبح وقتی آسمون از یک طرف صورتی روشن و از طرف دیگه آبی تیره به نظر می‌رسید، سوار ماشین مشکی رنگش شده و توی خیابون‌های خلوت مرکز شهر تا شرکت رانندگی کرده بود.

به شدت خوابش می‌اومد اما هرطور شده خودش رو از تخت جدا کرد تا از برنامه‌های اون روزش عقب نمونه.

شمار انواع مختلف قهوه‌هایی که خورده بود تا بتونه سر پا بمونه از انگشت‌های دست هم بیشتر به نظر می‌رسید. اون روز بیشتر از اینکه پشت کامپیوتر شخصیش توی شرکت بنشینه، به واحدهای مختلف سر زده و میزان پیشرفت کارشون رو ثبت کرده بود‌ و این حتی بیشتر خسته‌ش می‌کرد.

نزدیک ظهر، زمانی که کارت شناسایی دور گردنش رو نزدیک دستگاه ثبت خروج از شرکت گرفت، هنوز می‌تونست گردن درد ناشی از خستگیش رو احساس کنه.

توی ماشین تا زمانی که به دانشکده‌ی محل تحصیلش برسه تماس کوتاهی با 'سه‌را' گرفته بود تا حالش رو بپرسه و مطمئن بشه که توی دانشگاه بهش بد نمی‌گذره. سه‌را اون سال تونسته بود به دانشگاه سئول راه پیدا کنه! این واقعا باعث افتخارش بود... زمانی که خبرش رو شنید تا چندین روز سردرد شدیدی داشت که با هیچ روشی خوب نمی‌شد.

موهای بلند و روشن سه‌را مثل همیشه لبخند درخشان و وسیع روی صورتش رو قاب گرفته بود و چشم‌های ریز براقش با اشتیاق چانگبین رو نگاه می‌کرد. همین برای اینکه اون مرد بار دیگه سردرد بگیره کافی به نظر می‌رسید پس تماسشون رو چند ثانیه بعد از شنیدن ابراز علاقه‌ی اون دختر قطع کرده بود‌.

بعد از پارک کردن ماشینش توی پارکینگ دانشکده، زمانی که با قدم‌های تند خودش رو به کلاس درسی که هنوز شروع نشده بود رسوند؛ بقیه‌ی دانشجوها یکی یکی وارد کلاس می‌شدن.

مثل اغلب اوقات دیگه، صندلی نزدیک دیوار ردیف وسط، جایی که بتونه به بقیه نزدیک باشه رو برای نشستن انتخاب کرده بود. دوست داشت تعامل بین دانشجوهای دیگه رو ببینه و صدای خنده‌هاشون رو بشنوه.

به خاطر شغلش، کلاس‌هایی که انتخاب می‌کرد معمولا با برنامه‌ی ارائه شده توسط دانشکده برای دانشجوهای هم ورودی اون متفاوت بود و اون روز ظهر، سر کلاسی که احتمالا چند ترم قبل باید می‌گذروند، کنار افرادی که تقریبا همشون رو به اسم می‌شناخت و چند باری دیده بود نشست.

𝙃𝙖𝙥𝙥𝙞𝙡𝙚𝙨𝙨 [𝘊𝘩𝘢𝘯𝘨𝘑𝘪𝘯]Where stories live. Discover now