پارت سیزدهم:
"그는 빛을 등지고, 빛의 근원이 그의 낡아빠진 몸에 가까워질수록 긴장의 어두운 그림자는 점점 더 강해져 그의 눈 앞에 온 세상의 어둠이 가려질 정도였다."
او به روشنایی پشت کرد و با نزدیک شدن منبع نور به وجود فرسودهاش، سایهی تاریک تنش تنومندتر شد؛ تا حدی که ظلمات، تمام دنیای مقابل چشمانش را فرا گرفت.– فکرش رو نمیکردم!
هیونجین لب زد و چان سعی کرد لبخند پر از افتخارش رو زمانی که دو دوستش با چشمهای متعجب به ردیف ماشینهای کمپر خیره شده بودن کنترل کنه.هر کدوم از سه ماشین سفیدرنگی که پشت هم، مقابل دروازهی اصلی دانشگاه و کنار خیابون ایستاده بودن، کمی از یک ون بزرگتر به نظر میرسید و به گفتهی چان، میتونست چهار نفر رو درون خودش اسکان بده.
مینهو فقط یک ساک دستی متوسط و هیونجین کوله پشتیش رو همراه داشت.– این از چادر یا هتل بهتر نیست؟
'داهی' یکی از همکلاسیهای هیونجین، با لبخند رو بهش پرسید و هیونجین موافقتش رو با تکون دادن سرش به نمایش گذاشت. از لحظهای که همراه مینهو به دانشگاه رسیده بود، نگاه منتظرش تمام اطراف رو برای پیدا کردن سو چانگبین تصرف میکرد؛ اما اون مرد هیچجا نبود.مجموعا یازده نفر برای کمپینگ ثبت نام کرده بودن و هیونجین قبلا دو یا شاید سه بار تعداد و اسامی رو با چان چک کرده بود تا مطمئن بشه چانگبین پشیمون نشده.
بیتوجه به خندهها و زمزمههای چند نفری که برای اون مسافرت کوتاه آماده شده بودن، مینهو به کت مشکی رنگ توی تن چان نگاه کرد.
– انگار دمای هوا بالاخره تونسته بنگچان رو تسلیم خودش کنه.چان بلند خندید و درحالی که به آسمون ابری قبل از ظهر خیره میشد یک دستش رو دور شونهی مینهو حلقه کرد.
– در حقیقت لی مینهو بنگچان رو تسلیم خودش کرده.مینهو در حال کنترل خندهش، مشتی روی بازوی مرد کنارش نشوند تا از خودش فاصلهش بده و بعد هر دو به سمت اولین ماشین کمپر حرکت کردن.
زمانی که چند دانشجوی دیگه هم هر کدوم سوار یکی از ونها میشدن، هیونجین به امید دیدن مردی که منتظرش بود، برای بار آخر به سمت محوطهی سبز پشت سرش چرخید. این بار بین تمام افرادی که از دروازهی اصلی عبور میکردن، میتونست مردی رو ببینه که با اخمهای گره شده توی هم، نگاهش رو پایین انداخته و درحالی که ساک کوچک مشکی رنگی رو با یک دست حمل میکنه، همزمان چمدون بنفش براقی رو دنبال خودش میکشه.
YOU ARE READING
𝙃𝙖𝙥𝙥𝙞𝙡𝙚𝙨𝙨 [𝘊𝘩𝘢𝘯𝘨𝘑𝘪𝘯]
Fanfiction[𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅] ▪︎ هپیلس ماجرای افرادیه که برای شاد بودن، باید از سد مشکلات گوناگونی عبور کنن و در راس اونها سو چانگبین، حتی بعد از گذر از تمام آسیبها و سختیها هم شادی رو در انتظار خودش نمیبینه. [ -عاری از شادی و خوشبختی ] ─𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔:...