Chapter 10

13.2K 1.3K 322
                                    

جونگکوک اون روز با عصبانیت به خونش برگشت..و از عصبانیت شروع کرد به پرت کردن وسایلا.."اون مرد چطور می‌تونه با من معاشقه کنه..چطور جرعت می‌کنه منو لمس کنه.. چطور منو بغل می‌کنه..من اون حرومزاده رو میکشم.." با خودش فکر کرد..

بلافاصله به نامجون زنگ زد..

"هیونگ من می‌خوام طلاق بگیرم.." جونگکوک گفت..

"اوکی مشکلی نیست کپی برگه های طلاقو بهم بده..دو تاتون هم امضاش کرده باشید..بقیشو حل میکنم.." نامجون با لحنی بی گناه انگار که هیچی نمیدونست گفت..

جونگکوک دندوناشو به هم فشار داد.."اون امضاش نکرده..ولی من کردم.. اینجوری میشه..؟؟"

نامجون آهی به نشونه نه کشید.."بان اگر اون امضاش نکرده چطوری میخوای طلاق بگیری"

"چطور باید انجامش بدم..تو فردی هستی که وکیله..بهم بگو باید چیکار کنم.." جونگکوک گفت..

نامجون حالت سخت فکر کردن به خودش گرفت..و به چونه ش ضربه زد.."هممممممم پس باید بهش اتهام بزنی تا مراحل طلاق به صورت قانونی طی بشه.."

جونگکوک برای دو دقیقه فکر کرد..چشمای آهویی بزرگش همه جا پرسه می زد تا دلیل محکمی پیدا کنه"اون به من خیانت کرده.."با اطمینان گفت..

نامجون تو ذهنش به حرف احمقانه پسر پوزخند زد.."اوکی..این خیلی بده..چیزی برای اثبات یا شاهدی چیزی داری..و اینکه با کی بهت خیانت کرده؟؟اگه میشه میتونم بدونم؟؟" پسر بزرگتر پرسید..

جونگ کوک داشت میترکید.."اهههه من خودم مدرکم..اون با خودم به خودم خیانت کرده.."

"با همسرش به همسرش خیانت کرده..؟؟امم مطمئنی بان..منظورم اینه که تو نمیتونی تو دادگاه همچین دلیلی بیاری.." نامجون گفت..

"اهههههههههههه...من اونو میکشممممم..شما همتون مثل همین.. همتون تو یه تیمین.." جونگکوک با ناامیدی فریاد زد..بعدش به پرت کردن وسایل اینور و اونور ادامه داد..

"من این طلاقو می‌خوام..نمیخوام با اون زندگی کنم..مگه این برای طلاق گرفتن کافی نیست.."حرف جونگکوک این بار درست بود..

"آره هست..اما در این صورت مثل سناریوعه..تو دوسال با همسرت نبودی..الانم تو هیچ اتهامه محکمی علیه اون نداری ولی هنوز طلاق میخوای..در حالیکه اون میخواد به این ازدواج یه شانس بده..میتونی درخواست طلاق بدی اما تا اون موقع دادگاه ازتون می خواد که برای مشاوره برین پیش مشاور و  در نهایت این تقریباً یک سال طول می کشه..و شایدم بیشتر از یک سال.." نامجون گفت..

میدونست که اون فقط میخواد نظر پسر رو عوض کنه.. پس از عدم دانشش نسبت به قانون سوء استفاده می‌کرد.. اما محدود بود.. بالاخره یکی باید باشه که این پسر لجباز رو رام کنه..

THE SECRET HUSBAND Where stories live. Discover now