ㅍ3

311 55 2
                                    

( آهنگ اجرای جیسونگ و تو کانال میذارم با #KNY)

_ انیووووگ!!

هیونجین به کیوت ترین و البته چندش آور ترین شکل ممکن که میتونست، لایو همیشگیش و روی یکی از صندلی های سالن اسکیت شروع کرد.
برای یه سری افراد مجازی که از هویتشون فقط یه عکس قلابی و اسم قلابی معلوم بود و کامنت لایو رو با قربون صدقه از هیونجین و قلب و ستاره منفجر میکردن دست تکون میداد و مدام لبخند میزد.
آره خب، کارش به عنوان پسر جذاب و کیوت سالن اسکیت نونسونگ-ای سخت بود. مجبور بود هفته ای یا دو هفته یک بار لایو بذاره و تبلیغ سالن و بکنه. هر چند دسته های ده تایی دختر های دبیرستانی هیچ وقت برای اسکیت به نونسونگ-ای نمیومدن، همین که پول ورودی میدادن و یه پولی هم تو کافه خرج میکردن تا صرفا هیونجین رو ببینن برای پدرش کفایت میداد.
این لایو هم مثل بقیه، هیچ فرقی نداشت و هیونجین از اولش با ادا های کیوت و اگیو های بچگانه که مردم عاشقش بود، همه رو سرگرم میکرد و و هر از گاهی بینش هم یه اشاره ای به سالن میکرد. یه نوع دیگه ای از سلبریتی بودن. اگه همین روزا از آژانس های سرگرمی میومدن تا برای کارآموز به دست و پاش بیوفتن، هیچکس تعجب نمیکرد. پتانسیل تبدیل به آیدل میلیون سلر تو ژنش بود و کی بود که هوانگ افسانه ای با اگیو های مختص به خودش از میدون به در کنه؟!
خود هیونجین نظرش چی بود؟ از خودنمایی و جلب توجه خوشش نمیومد ولی مگه میتونست از پول هم خوشش نیاد؟ پس یکم آب و تابش رو بیشتر کرد و با گفتن″ این هفته به مناسبت هفته ی اول پاییز ۲۰ درصد تخفیف روی اجاره اسکیت داریم و تازه خودمم اونجا هستم″ به علاوه ی چشمک چشمی که زیرش خال داشت، مردم داخل چت به آتیش جنون بکشه.
آقای هوانگ قرار بود این هفته تو پول دخترای دبیرستانی و کالج نشنین های مرفه به خواب بره. هر چند این خواب ممکن بود خیلی طول نکشه چون بیشتر درامد نونسونگ-ای، شایدم کلش، بخاطر حق مالکیت زمینی که توش پیست ساخته بود و البته طلب کار های آقای هوانگ خرج میشد. هیونجین و جیسونگ بار ها به آقای هوانگ پیشنهاد اجاره اینجا و خرید یه جای کوچکتر ولی با مالکیت دولتی رو داده بودن اما هر بار با سد دفاعی مرد مسن، که هر چقدر سنش بالا میرفت سدش هم قوی تر میشد، مواجه میشدن. 
پس... هیونجین اینجا بود، تا ضرری که لجبازی پیرمرد گونه‌ی پدرش داشت بهشون وارد میکرد و جبران کنه، به علاوه سه تا کار دیگه ای که شامل کار کردن تو بار و دو تا اغذیه فروشی ۲۴ ساعته بود میشد و که به اصرار جیسونگ کار دو اغذیه فروشی الان با اونه.

_ امروز خوشگل شدم؟؟ نه بابا من همیشه خوشگل بودم!

پسر عینکی با شنیدن حرف دوستش، با لبه ی اره ای اسکیت هاش ترمز کرد. چجوری میتونست از خودمایی بدش بیاد با این حال...
حالش بدتر از این نمیتونست بشه. قیافه ی چندش روی صورتش از اون فاصله به چشم هیونجین اومد. جوری که تو دوربین معلوم نباشه، کنار کشید و طلب کار لب زد ″چیه؟!″.
جیسونگ ایرپاد های مشکی شو داخل گوشاش فرو کرد و یادش موند دفعه بعد که معبد میره حتما برای دوست عزیزش دعا کنه.

𝑲𝒐𝒊 𝑵𝒐 𝒀𝒐𝑲𝒂𝒏 | 𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈, 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒋𝒊𝒏Where stories live. Discover now