ㅍ30

222 49 50
                                    

( آهنگ این قسمت و داخل چنل گذاشتم، #KNY, PART 30 )

همیشه وضع همین بود.
جهنم و بهشتی که رییس لی با رفت و آمدش تو این عمارت ایجاد میکرد چیزی بود که تک تک افراد این خونه با گوشت و خون حسش میکردن، مخصوصا پسرش.
قبل از ورود به دفتر کار رییس چند لحظه ایستاد و به دستگیره زل زد. دستش میلرزید. صدای مزخرف آهنگ کلاسیکی که از گرامافون پخش میشد بیشتر به استرسش اضافه میکرد. فقط یه ربع تحملش کن، بعد تموم میشه... همیشه خودشو اینطوری آروم میکرد.
در زد، اجازه ی پدرش رو گرفت و داخل اتاق رفت. تا موقعی که جلوی میز کارش نرسیده بود سرشو بالا نگرفت. خواهش میکنم مینهو یه ربع دووم بیار...
وقتی نگاهشو بالا آورد حس کرد زیر پاش خالی شده. مستقیم به صورت پسر خیره شده بود، نگاهی از چشمای طوسی رییس لی که میتونست همون جا مینهو رو از پا دربیاره. صورتش جا افتاده و شکسته تر از چند سال پیش شده بود. خطوط اخم بین ابرو هاش عمیق تر و به چین های کنار چشماش اضافه شده بود. موهای پر کلاغی سابقش با رگه هایی خاکستری آمیخته شده بود و سنش رو بیشتر از اون چیزی که داشت نشون میداد. با همه ی این مشخصه ها، حتی ذره ای از اقتدار و ابهتش کم نشده بود. تسلطی که با وجود چند سال نبودش هنوز روی افراد این خونه داشت از لحاظ مینهو ستودنی و تحسین برانگیز بود.

_ میبینم که هنوز موهاتو رنگ میکنی. تعجب میکنم چجوری با این همه مواد شیمیایی که میزنی به سرت از سرطان نمردی

مینهو با صدای زمخت و جدی پدرش هوشیارتر از قبل شد.

_ منم میبینم هنوزم زبونتون به تیزی قبل مونده پدر... خوبه که آدما عادتای قدیمی شون رو حفظ میکنن. نگران نباشین من قبل از شما نمیمیرم

_ بلبل زبون هم که شدی! اون دختر ژاپنیه بهت یاد داده چطوری نمک بریزی؟

مینهو نسبت به افرادی که روشون حساس بود با. هیچکس شوخی نداشت. حتی نفهمید چه اخم غلیظی صورتش رو تو هم کشید و مستقیم به چشمای پدرش خیره شد.

_ کاری داشتین برگشتین؟

لبخند تمسخر آمیز پدرش هیچ کمکی که به وضعیت نمیکرد که هیچ، بیشتر با اعصاب مینهو بازی میکرد.

_ اینجا خونه ی منه. دلیلی نمیبینم بهت توضیح بدم چرا برگشتم و اگه خیلی مشتاقی میتونی بری از منشی شخصیم بپرسی

مینهو با اعصاب نابود شده ای که سعی میکرد روش مسلط باشه نگاهشو به پنجره ی پشت پدرش داد و حرف نزد.
پنج دقیقه هیچ حرفی بینشون رد و بدل نمیشد تا اینکه مرد سکوت رو شکست.

_ شنیدم دوباره سمت اسکیت برگشتی

_ درست به عرضتون رسوندن

_ برنامه ای داری؟

_ فعلا نه

_ میخوای برای مسابقات آماده شی؟

_ اگه میخواستم هم نمیتونستم

𝑲𝒐𝒊 𝑵𝒐 𝒀𝒐𝑲𝒂𝒏 | 𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈, 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒋𝒊𝒏Where stories live. Discover now