(پارت Draft شده بود گایز نمیدونستم نیومده براتون🥺)
"ببینم با مین یونگی بهت خوش میگذره؟...باهات خوب رفتار میکنه؟"
با کنجکاوی این سوال رو پرسید و بعد از چند ثانیه جواب جونگ کوک رو شنید:
_توی این مدت که همه چی بینمون عالی بوده...خیلی دوسش دارم
جیمین لبخندی زد و جواب داد:
_خوبه...اگه کوکیمو اذیت کنه خودم حسابشو میرسم
این حرف رو زد و با خنده ی بلند جونگ کوک مواجه شد.
روی تختش دراز کشید و نفس عمیقی کشید.
_کوکی فردا روز تعطیله و قرار نیست سر کار برم پس...امشب مجبور نیستم زود بخوابم...میای باهم بریم کلاب؟
جونگ کوک_راستش جیمین قراره با یونگی برم رستوران...معذرت میخوام نمیتونم امشب بیام
جیمین که منتظر بود جواب مثبت بشنوه لبخندش محو شد.
_باشه...بعدا میبینمت
از جونگ کوک خداحافظی کرد و موبایلش رو کنار گذاشت.
_مرتیکه نذاشت برسه...چه زود کوکیمو ازم دزدید!
حسودیش شده بود و اصلا نمیتونست انکارش کنه.
موبایلش رو برداشت و با دوشیک تماس گرفت.
شاید بهتر بود امشبم با اون وقت بگذرونه!
به محض اینکه صداشو شنید گفت:
_امشب بیا دنبالم بریم کلاب لطفا
...
حرکات بدنش رو با موزیک هماهنگ کرده بود و داشت از همچین لحظه ی شاد و بی دغدغه ای نهایت لذت رو میبرد.
دستای بزرگ دوشیک دور کمرش حلقه شد و اونو بیشتر به سمت خودش کشید به طوری که حالا قشنگ بدناشون به هم چسبیده بودن!
جیمین دستاشو روی دستای دوشیک گذاشت و سرش رو به شونه ی اون چسبوند و به رقصیدن ادامه داد.
خیلی خوب بود که هربار با دوشیک میومد کلاب و میتونست با خیال راحت مست کنه و خوش بگذرونه...
دیگه حتی به پسر دایی بی احساسی که مدام اذیتش میکرد فکرم نمیکرد و براش اهمیتی نداشت که کجاست و چیکار میکنه.
ولی این اصلا به نفع تهیونگ نبود...
هرچی جیمین دورتر میشد احتمال موفقیت تهیونگ برای گرفتن سهام شرکت از پدربزرگشون هم کمتر میشد!
باهم از کلاب خارج شدن و جیمین همینطور که دست دوشیک رو میکشید و اونو دنبال خودش میبرد گفت:
_هرشبی که با تو میگذره برام عالی و خاصه...چطور میتونی انقد خوشحالم کنی
کنار ماشین ایستادن که برگشت به سمت دوشیک و لباشو کوبید روی لبای اون.
YOU ARE READING
Emotionless
Fanfiction£ Emotionless £ کاپل : ویمین ، یونکوک ژانر: رومنس ، اسمات ، امپرگ √ازدواج اجباری پسر دایی و پسر عمه به دستور پدربزرگشون برای به دنیا آوردن یه وارث واسه ی خاندان کیم! تهیونگ و جیمینی که از بچگی باهم دشمن بودن چطوری قراره از پس همچین چیزی بر بیان؟