Author: IAN
•T.me/kaisooficology_یه اتاق لطفا
+اتاق نداریم
_یعنی چی اتاق نداریم
پسر پشت کانتر نیم نگاه بیخیالی بهش انداخت و رفت سمت بطریای شراب قرمز
+نمیبینی چقد شلوغه، امشب همه انقلاب کردن
کای دیگه چیزی نگفت،حق با اون پسر بود اونشب بار غوغا بود،برگشت سمت کیونگسوی منتظر،دستشو گرفت و دنبال خودش کشید،ماشینو با دزدگیر باز کرد و کیونگسورو پرت کرد رو صندلی عقب و به پشت خوابوندش، دستاشو دو طرف سرش گذاشت و محکم لباشو توی دهن کشید و شروع به باز کردن دکمه های لباسش کرد، لباشو جدا کرد و دستای کیونگسورو بالای سرش از آرنج خم کرد و با دو طرف لباسش مچ دستاشو محکم بست،کیونگسو نفس نفس میزد و توی شوک بود، کای با چشمای خمار نگاهش کرد و همونطور سرشو پایین برد،زبونشو از زیر ناف تا گلوش بالا کشید و همون قسمت رو بوسید و لیس زد
ضربه ای به کنار باسن کیونگسو زد
_شیطونی نکن تا بریم یه جای دیگه
از روش بلند شد و از ماشین پیاده شد و دورش زد، نشست پشت فرمون،کیونگسو با چشمای گرد شده و دهن نیمه باز به سقف را زده بود
_داری چه غلطی میکنی دوست عزیز؟
+دلت میخواد در جمع عموم به فاک بری؟
کای مستقیم حرکت کرد و کوچه پس کوچه های اون اطرافو آنالیز میکرد که فقط هرچه زودتر یجای خلوت پیدا کنه و واردش شه، برای خونه رفتنم زیادی دیر بود،چشمش به اون سمت خیابون خورد که یه کوچه فوق خلوت داشت، سریع به تقاطعی رسید دورش زد، خیابونو مستقیم رفت و وارد کوچه شد،ماشین و یه گوشه پارک کرد و خاموش کرد،شیشه صندلی عقب بالای سر پسرک دست بسته رو پونزده سانت پایین کشید و بقیه شیشه هارو کشید بالا و پیاده شد،کتشو دراورد دکمه های بلوزشو باز کرد و با بالا تنه ی لخت برگشت به صندلی عقب پیش کیونگسو، روی بدنش خیمه زد و دوباره بوسیدن لباشو از سر گرفت، دستاشو روی بدنش کشید و دور کمرش حلقه کرد،بدنشو به بدن خودش چسپوند و به ناله های کیونگسو که زیرش بی قراری میکرد گوش سپرد،
بالاخره بعد از پنج دقیقه بوسیدن لباش، سمت چونش رفت و لیسش زد و مکیدش،لباشو برد سمت گلوی کیونگسو و مثل گرگی که آهو شکار کرده ناحیه گلوشو به دندون گرفت، کیونگسو ناله کرد و نفسش گرفت و به سرفه افتاد کای نیشخندی زد و با چشمای کشیده شده در اثر خنده به کیونگسو نگاه کرد
_تاحالا کسی زیرم سرفه نکرده بود،اونم توسط دندونام
کای دوباره اون کارو تکرار کرد و لیسی به جای دندونای روی گردنش زد،به کیونگسو نگاه کرد که نفسش بریده بود قفسه سینش بالا پایین میشد،چشماش سرخ شده بود و سرفه های خفیف میکرد
_تو دوسش داری مگه نه؟
از روش بلند شد و بین پاهای کیونگسو نشست، زیپ و دکمه شلوارشو باز کرد و همراه با شورتش تا زانو کشیدش پایین،آلت کیونگسو چسپید به شکمش،سرش خیس بود و حسابی سخت شده بود،آلت خودشم تعریف چندانی نداشت چون لکه ی خیسی روی شلوارش همه چیزو عیان میکرد
دوتا از انگشتاشو وارد دهن کیونگسو کرد
_لیسشون بزن
کیونگسو با چشمای نیمه باز زبونشو دور انگشتاش کشید و مکشون زد،کای انگشتاشو درآورد و مستقیم فروشون کرد توی حفره کیونگسو
_آااااههههه،یواشتر عوضی،آااااخ
با انگشتاش داخلش ضربه زد و دیواره ی اطراف باسنشو آماده کرد،انگشتاشو در آورد و روی زانوهاش ایستاد کمربندشو باز کرد،
_یادم باشه دفعه بعد از کمربندمم استفاده کنم
تونست ترسو توی چشمای کیونگسو ببینه ولی ری اکشنی نشون نداد،زیپ شلوارشو بازکرد و تا انتهای رونش کشیدش پایین
دستی به موهای کیونگسو کشید
_میبینی که توی ماشینیم
_هیچ روغن و روان کننده ایم نداریم
آلتشو از شورت بالنسیاگاش درآورد و به دهن کیونگسو نزدیک کرد
_چجوری انگشتامو مک میزدی همونجوریم دیکمو ساک بزن کیونگسو
اسمش با شهوانی ترین حالت ممکن گفت
مثل اینکه کای توی درتی تاک مهارت داشت،کیونگسو دهنشو باز کرد و دیک کای به داخل دهنش فرو رفت،مکش زد زد، هارو هاشو داخل دهن کشید و دیک داخل دهنشو احاطه کرد ،آلت کای بخاطر تحریک شدنش داغ و بزرگ و رگهاش متورم شده بود،کای آروم خودشو داخل دهن کیونگسو تکون میداد سعی میکرد زیاد خشونت نشون نده و جلوی خودشو بگیره تا پسر بیچاررو خیلی نترسونه
با یه دستش موهای کیونگسو رو چنگ زده بود و با اونیکی دستای پسرو بالای سرش نگه داشته بود،
کیونگسو دهنش پر بود،موهاش داشت توسط دستای کای کشیده میشد و دستاش هم بالای سرش بسته بود،ازین بدبختر نمیشد،به این فکر میکرد که کای توی روابطش چقد خشنه،غافل ازینکه پسر بی رحم اونشب خیلی داشت مراعاتشو میکرد،کای دیکشو از دهن کیونگسو بیرون کشید و بین پاهاش نشست دستشو دور آلتش حلقه کرد و شروع کرد به بالا و پایین کردن دستش،صدای کیونگسو بالا گرفت و ناله هاش گوشش رو نوازش داد،دستشو برداشت و آلتشو توی دهنش فرو برد و چند لحظه مکش زد و زبونشو روی سوراخ دیکش کشید،صدای ناله ها ی کیونگسو گریه مانند شده بود و مشخص بود از لذت به جنون رسیده، عضوشو از دهنش درش آورد و پاهای کیونگسورو روی شونه هاش گذاشت،کل آلتشو یکباره داخلش فرو کرد،نفس کیونگسو توی سینش حبس شد و قطره اشکی از چشماش چکید،لباشو گاز گرفت و سرشو عقب برد،کای چند ثانیه مکث کرد و بعد آروم آروم شروع کرد به تکون دادن خودش داخل بدن پسر زیرش،کیونگسو انگار داشت عادت میکرد ولی همچنان اشکاش جاری بودن،پاهاشو چسپوند به سینش و روش خم شد لباشو به دهن گرفت و سعی کرد حواسشو از دردش پرت کنه،موفق هم شد چون بعد چند ثانیه کیونگسو ناله هاش فقط از سر لذت بود ،گردنشو بوسید و نشست،برگشت به بالا و پایین کردن دستش دور دیک کیونگسو، ضربه هاشو محکم و تند تند داخلش میکوبید و تاجایی که میتوانست دیک پسرشو مالش میداد،بعد از چند ثانیه کای داخل سوراخ کیونگسو با شدت خالی شد و کیونگ هم دقیقا بعد از اون به کام رسید
_دستات درد گرفت؟
کای خندید و دستشو گرفت و مچشو بررسی کرد،بخاطر نرم بودن پارچه چیزیش نشده بود فقط جاش مونده بود و خستگی داشت دستاشو مالش داد و محکمتر بغلش کرد
_آدرس خونتو بگو بیبی
کیونگسو شلوارشو بالا کشیده بود و داشت با بیحالی تمام لباسشو تنش میکرد در عین حال آدرس خونش و به کای میگفت.
THE END
YOU ARE READING
Kaisoo Imagine
Short Storyداستان های ناناص و کیوت و خواستنی🌻🐻🐧 با ⭐و 🗣 از نویسنده حمایت کنید.