و این هم از پایان ویک آپ. ممنون که وقت گذاشتین و خوندینش، امیدواریم که لذت برده باشین.
براساس تحقیقات میدانی انجام شده در طول نوشتن فیکشن، شما احتمالاً متوجه لایههای عمیقتر داستان نشدین که البته عیبی هم نداره. اگه همینقدر که خوندین و جواب سوالهاتون رو گرفتین براتون کافی بوده، چه عالی. از این به بعد رو نخونین و برین فیکشن بعدی رو شروع کنین.
اما اگه کافی نبوده و حس میکنین بیشتر میخواین توی فضای ویک آپ بمونین، برگردین و دوباره بخونین. اینبار به جزئیاتی که بیاهمیت بنظر میرسن و به کلمهها دقت کنین. قسمتهایی که نوشته شدن تا بهنظر تصادفی بیان هیچکدوم تصادفی نبودن. این بار با دقت بیشتری رویا، یا افکار بکهیون و مواقعی که هیونی میاد رو بخونین.
رویایی که اچ میبینه یه داستان دیگه توی همین اکانته، اگه خواستین میتونین بگردین و اولین خوابی که دید رو کنار دریا پیدا کنین.
و یه سری سوال دارم براتون که اگه واقعاً خوب بخونین احتمالاً به جوابشون میرسین. (ولی شاید هم نه)
من یا وی جوابشون رو نمیدیم چون دوست داریم افکار بقیه راجع بهشون رو بدونیم و همینطور نمیخوایم تصوراتتون رو خراب کنیم، اما به هرحال چندتا از اون سوالها که اگه خواستین از اول بخونین بهشون فکر کنین:• چرا فضای ذهنی بکهیون یا همون گلخونه، یه مکان تماماً سفیده که بهجز رطوبت هیچ شباهتی به گلخونهی واقعی نداره؟
• چرا اچ که قرار بود قهرمان و نجاتدهندهی بکهیون باشه تبدیل به یه جانی و قاتل سریالی شد؟
• چانیول چه بچگی و گذشتهای داشت که نهایتاً به فرارش همراه با زخمها منجر شد؟
• چرا چندین بار اچ بصورت نمادهایی با رنگ قهوهای نشون داده شد؟(مثل اولین "قتل در خیابانهای شهر" توی مسابقهی اسبسواری)
• بکهیون میگه دوسالی از بچگیش رو توی صومعه گذرونده، صومعهای که راهب داره و پسربچهها رو هم قبول میکنه، قبل اینکه بره پرورشگاه. چرا؟
و سوالهای دیگهای که اگه با دقت بخونین براتون پیش میاد.
خب امیدواریم اگه خواستین، تجربهی دوباره خوندن ویک آپ جالبتر از بار اول باشه. ؛)
- Ajivid & Vitia -
![](https://img.wattpad.com/cover/351338803-288-k997159.jpg)
ESTÁS LEYENDO
After I Wake Up
Fanfic"بعد از اینکه بیدار بشم" کاپل: چانبک ژانر: روانشناسی، جنایی، معمایی، اسمات، رمنس خلاصه: اون روز صبح، بکهیون به طرز عجیبی روزش رو شروع کرد. نه بهخاطر اینکه طبق معمول بدنش درد میکرد، خوابش میاومد و چندتا جای کبودی جدید داشت؛ بخاطر اینکه وقتی چشم...