Part 25⛓️⚖️

602 190 80
                                    

خیلی برای نوشتن این پارت اذیت شدم چون یه خورده سخت بود، با ووت دادن خستگیمو از تن بیرون کتید مااااچ😘😘😘

(یک سال بعد)
با خنده جامشو به جام آلفایی که بیشتر از ۵ دقیقه نمیشد دیده بود، کوبید.
بک آروم گوشه پیراهنشو کشید.
-سهون، مست نکن، من تنها میمونم میترسم!
با اخم به بکهیون نگاه کرد.
+امشب آخرین شبیه که تو ایتالیا میمونیم، میدونی پول دو هفته امونو دادم که امشب اینجا باشم؟! ولم کن بک...
بکهیون آهی کشید.
-خسته شدم دیگه!
نگاه خمارشو به بک داد.
+برگرد پیش آلفات! کسی مجبورت نکرده!
-تو گفتی سریع یه آلفارو پیدا میکنی که مارکت کنه.
شونه ای بالا انداخت.
+درسته اینو گفتم ولی نمیتونم که به هرکی بگم هی بیا مارکم کن... فرد مناسبی رو پیدا نکردم‌.
بکهیون نفس عمیقی کشید. به اطراف نگاه کرد تا حوصله اش سر نره، با نزدیک شدن آلفایی بهش، سریع به سهون چسبید.
-یکی داره نزدیکمون میشه.
سهون نگاهی به آلفا کرد.
+فکر کنم چشمش تو رو گرفته!
بکهیون با چشمای گرد شد به سهون نگاه کرد.
-نمیخوااام، ردش کن بره، اصلا خودت برو باهاش...
+اولا که من فقط تو هیتم با آلفاهام، تو این یه سال اینو نفهمیدی؟! دوما تو استایلم نیست!
-دلم نمیخواد فردا دوباره جابه جا بشیم!
سهون به مایع قرمز رنگ داخل جامش نگاه کرد.
+منم خسته شدم بک، دلم میخواد سریع یه آلفایی رو پیدا کنم تا مارکم کنه... ولی خوب پیدا نمیشه.
بکهیون دستشو زیر چونه اش زد و به اطرافش نگاه کرد
خوشبختانه اون آلفا سمتش نیومد!
-البته که هیچ وقت یه آلفای برنزه که با لمساش آتیشت بزنه، جذاب باشه، مهربون و حمایتگر و همه چی تموم پیدا نمیکنی! ویژگی ظاهری کای، ویژگی اخلاقی کریس؟! عمرا همچین کسی رو پیدا کنی!
+کی گفته من همچین چیزی میخوام؟! فقط میخوام مطمئن شم قرار نیست چندسال بعد اینکه مارک شدم امگاش پیدا بشه و دلمم نمیخواد امگای دوم بشم!
بکهیون خنده ای کرد و سرشو تکون داد.
-درسته! لابد من تو هیتام در به در دنبال یه آلفای برنزه جذابم!
+ساکت شو بک...
-بسه دیگه، بیا بریم زود بخوابیم، فردا بلیط داریم!
+یه خورده دیگه بمونیم‌.
بکهیون آهی کشید، هیچ وقت حریف سهون نمیشد.
با دیدن اینکه سهون دوباره جامشو پر میکنه زیر لب نق زد و بطری رو ازش گرفت.
-خواهش میکنم سهون! بسه، میترسم یه آلفا بیاد سمتمون و تو مست باشی، هیچ غلطی نمیتونم بکنم.
....................‌‌‌‌.........
یک با حرص سهون رو تکون داد تا بیدار بشه.
-دیشب بهت گفتم اینقدر نوشیدنی کوفت نکن!
سهون به زور چرخی تو جاش زد.
+حالم بده!
-دیر میشه پاشو!
به سختی بلند شد و نشست.
+از این وضعیت متنفرم! آلفای لعنتی، باید میکشتمش!
-به نظرم دیگه بسه! شاید بتونیم یه جا بمونیم، یه سال شده! ای کاش با کریس ارتباط میگرفتی، اینطوری میفهمیم اوضاع از چه قراره!
سهون با حرص مشتی به بازوی بکهیون زد.
+حتما! یادت رفته امگای عزیزش چه پستی گذاشته؟! "از اون کسی که آلفام امگای نعنایی صداش میزده متنفرم، سعی نکن دیگه با آلفای من در ارتباط باشی، در اون صورت خودتو توسط آلفات مرده فرض کن" نمیدونم از کجا فهمیده من با آلفاش بودم ولی وات د فااک؟! رسما تهدیدم کرده!
-تو دیوونه ای که جدی گرفتیش!
+سوهو رو اونطوری نبین! حرفی که بزنه رو واقعا انجام میده، نمیدونم از کجا فهمیده من با کریس بودم ولی اینو میدونم اگه یه درصد بفهمه من دوباره با کریس حرف میزنم یه بلایی سر من میاره. رسما گفته به کای میگه.
بکهیون شونه ای بالا انداخت.
-من که مشکلی ندارم با آلفام خوابیدی! چون ازش متنفرم... پاشو دیر شد، خودم وسایلو جمع کردم.
بلند شد و سمت دستشویی رفت.
+چیزی برای خوردن داریم؟! خیلی گشنمه!

I'm not  virgin ⛓️⚖️ Where stories live. Discover now