Part 32⛓️⚖️

891 209 36
                                    

+میدونم امروز خونه بودی و از عمد معطل کردی! قطعا هم میدونستی از صبح هیتم... پس، میخوایی لمسم کنی؟! ببینی چه قدر خیس شدم؟!
وقتی دست کای روی باسنش حرکت کرد، نفسشو حبس کرد.
همینه! حتی آلفایی مثل کای رو هم میتونست اغوا کنه
سوراخش برای چیزی که تو شلوار آلفا بود به شدت نبض میزد.
الان که کنار آلفای خودش بود هم، هورنی تر شده بود و هم، احساس درد شدیدی داشت.
هر لحظه بیشتر خیس میزد.
کای دستشو از روی باسنش سمت کمرش سوق داد و به عقب هولش داد.
-برو روی تخت...
نفس عمیقی کشید. چرا اینطوری رفتار میکرد؟!
یعنی دوست نداشت امگاشو لمس کنه و به اوج برسونتش؟!
اخمی کرد و سمت تخت رفت.
+چه جور آلفایی هستی که دوست نداری امگاتو لمس کنی؟!
روی تخت نشست، دستشو تکیه گاه خودش کرد و خم شد.
دستشو به آلتش رسوند و انگشتاشو دورش حلقه کرد.
نگاه خمارشو به کای داد.
چندبار دستشو روی آلتش بالا و پایین کرد و با ناله ای ارضا شد.
با صدای خش دار شده اش گفت:
+ببین! فقط با نگاه کردنت کام میشم...
کای سمتش اومد و دکمه های لباسشو که تا نصفه باز شده بود، کامل باز کرد.
در حالی که کای لباسشو در میاورد بیشتر آلتش پمپ میکرد تا کام کامل ازش خارج بشه.
+باهام معاشقه کن آلفا...
کای دکمه شوارشو باز کرد و شلوار رو از پاش دراورد.
-آماده اش کن!
دو زانو روی تخت نشست و منتظر موند تا شرتش رو هم در بیاره!
به آلت کای نگاه کرد و لبشو با زبون خیس کرد.
+دلم براش تنگ شده بود!
وقتی که نزدیک صورتش ایستاد، موج جدیدی از ترشح اسلیک رو حس کرد.
انگشتاش رو که از کام خودش خیس بود رو روی آلت کای کشید. مقداری از آب دهنشو روی آلتش ریخت و با انگشتاش خوب خیسش کرد.
+نمیترسی برات ساک بزنم؟! به هر حال تجربه عقیم کردن یکی رو دارم!
کای به جای اینکه جوابشو بده چنگی به موهاش زد و سرشو به آلتش نزدیک کرد.
دهنش باز کرد و با کمال میل پذیرای دیک آلفاش شد!
با اولین ضربه ای که به ته حلقش خورد، چشماشو روی هم فشار داد و سعی کرد عق نزنه. دستشو روی پهلوی کای گذاشت و کمی به عقب هلش داد.
کای با فهمیدن اینکه مشکلش چیه ضربه های بعدی رو آروم تر وارد دهنش میکرد.
نگاهشو بالا اورد و به کای نگاه کرد.
چی میشد، هیچ مشکلی باهم نداشتن؟ اونوقت از سکسی که قرار بود انجام بشه نهایت لذت رو میبرد!
کای آلتشو از دهنش بیرون کشید و بالاخره تونست سرفه ای که به سختی جلوشو گدفته بود، خودشو ازاد کرد.
-زود باش، دراز بکش و پاهاتو باز کن!
با التماس به کای نگاه کرد.
+لطفا! با من معاشقه کن، قرار نیست که بهم تجاوز کنی!
شونه هاشو گرفت و روی تخت کوبیدش!
-من با هیچ امگایی معاشقه نکردم که تو دومیش باشه!
دستاشو دور گردن کای حلقه کرد و سمت خودش کشیدش.
+پس بزار اولیش باشم... بدن من تا ابد برای توعه، پس کشفش کن!

برای چندثانیه سکوتی بینشون حکم فرما شد.
سرشو بلند کرد و آروم لبای کای رو لمس کرد.
+میخوایی ناتم کنی درسته؟! پس قبلش جوری باهام معاشقه کن و به اوج برسونم تا وقتی بعدا به بچه ات نگاه میکنی یاد الان بی افتی و دوباره بخوایی همچین لحظه ای رو تجربه کنی!
دستشو روی بازوی کای کشید.
+کل پوست تنم گز گز میکنه تا ببوسی، گاز بگیری و مارک کنی!
با لرزش مردمک چشمای کای لبخندی زد.
+لطفا آلفا...
کای نفس عمیقی کشید و عقب رفت.
با میل خودش دستاشو از دور گردن کای باز کرد.
پاهاشو باز کرد و بینشون قرار گرفت.
دست کای رو گرفت و روی شکمش گذاشت.
با داغی دست کای پوستش دون دون شد.
+اینقدر پاهای امگاهارو باز کردی و فقط به فاکشون دادی که بلدی نیستی با امگای خودت معاشقه کنی!
کای با تعجب نگاهش کرد.
-چی؟!
+چیزی به جز این نمیتونم فکر کنم!
روش خم شد و با اخم نگاهش کرد.
-به خودت حق فکر کردن راجب من رو نده!
تو چشمای عصبیش نگاه کرد و پوزخندی زد.
سرشو بلند کرد و گاز ریزی از لبای پفکی کای گرفت.
کای دوباره موهاشو چنگ زد و سرشو روی بالش کوبید.
-چه غلطی میکنی؟!
چشماشو مظلوم کرد.
+خوشمزه به نظر میرسه...
کای طوری نگاهش میکرد که انگار مونده بود از دستش چیکار کنه!
دستاشو دور گردن کای حلقه کرد و لباشو روی لبای کای گذاشت.
قبل اینکه بتونه کنترل بوسه رو به دست بگیره، کای گاز محکمی از لبش گرفت و زبونشو به داخل دهنش فرستاد.

I'm not  virgin ⛓️⚖️ Where stories live. Discover now