کمی تو رختخواب جابه جا شد و نهایتا رضایت داد تا کم کم بیدار شه.مثل صبح ،تو اتاق تنها بود اما دیگه ترسی در این باره نداشت.تقریبا باورش شده بود که دیگه خبری از پدرش یا هر شخص دیگه ای که به تونه بهش اسیب بزنه نیست.تصمیم گرفت تو جاش نشست و منتظر بمونه تا یون بیاد پیشش،اما هرچه صبر کرد خبری ازش نشد.
دو دل بود که از اتاق بره بیرون یا نه.یون بهش اجازه داده بود تا هر وقت میخواد از اتاق خارج شه ولی اجازه داشت تنهایی این کار رو بکنه.تازه اصلا جایی رو بلد نبود که بخواد بره.
نفسش رو حرصی بیرون داد و بالاخره تصمیم گرفت کاری رو که دلش میگه درسته، انجام بده.
.........................................................................................................
٪هی کیم نامجون!!!!!!تو حق این رو نداشتی که از نسبتت با من استفاده کنی و اینقدر بی مسیولیت باشی که شیفتهات رو راحت بپیچونی.به چه اجازه ای شیفت فردا شبت رو با جکسون عوض کردی؟چطوری دیگه باید بهت بفهمونم که دوست ندارم تو دهن همه بیوفته که رییس بیمارستان واسه شوهرش پارتی بازی میکنه ؟همین که همسر من یه مرده به اندازه کافی بقیه رو رومون زوم هستن چه برسه به این کارها.
/جین میشه کمتر داد و بیداد کنی ،عزیزم؟؟؟؟من که گفتم، تهیونگ واسه فردا کلی کار رو سرم ریخته،تازه معامله با فرانک هم ،فردا شب انجام میشه و منم باید اونجا باشم.بعدش هم اولش به خودت گفتم که جواب دادی دوست نداری تو اینجور مسایل دخالت کنی؛منم مجبور شدم به جکسن بگم؛ درضمن تو پارتی بازی نکردی ،بلکه مثل بقیه ،خودم شیفتم رو با یکی دیگه عوض کردم ،پس کسی نمیتونه چیزی بگه.حالا میشه بگی واقعا مشکلت چیه ؟
٪میدونی چیه دکتر کیم نامجون؟.... من مقصرم و با حماقت و نادونی و بی کفایتی خودم باعث ناراحتیت شدم و الکی دارم شلوغ بازی درمیارم.کاملا حق با تویه عشقم.
نامجون به سختی اب دهانش رو قورت داد ؛خوب میدونست جین هیچ وقت به این راحتی با این جور بحث ها کنار نمیاد؛تازه بیشتر از همه از اون نگاهش میترسید.نگاهی که مطمعن بود قراره با یه چشم کبود بقیه روزش رو بگذرونه.سعی کرد جین رودر حالی که تو کشو دنبال چیزی میگشت رو ارام کنه.(تو اشپزخونه هستند.)
/عشقم باور کن منظورم این نبود.......جی ......جین میشه بگی چرا اون چاقو رو از تو کشو بیرون اوردی عزیزام؟هنوز تا شام خیلی مونده.
٪میدونی جونی جونم....... مثل اینکه یکی اینجا حوس کرده آر ام کوچولو رویه کوچولو سلاخی کنیم،مگه نه مستر کیم؟
بعد از تموم شدن صحبتهاش ، با داد و فریاد شروع کرد به دنبال کردن نامجون.تو همین حین ،پای جین به پایه یکی از صندلی ها گیر کردو با شدت ،زمین خورد.
٪اخ ذلیل بشی جونی.......الهی عقیم شی که اینجوری داغونم کردی.......ببین پای مردی به این جذابی رو چیکار کرد....
YOU ARE READING
love me(ویمین)
Actionجیمین،پسری وه بدون دونستن گناهش،هر روز توسط پدرش شکنجه میشه. چی میشه اگر یه روز یه فرشته نجات به زندگیش بیاد و واسه همیشه از دست اون شیطان جهنمی نجاتش بده؟ زمانی درد رو بیشتر حسم میکنیم که چیزی رو از دست میدیم. مثل از دست دادن یکی از عزیزانمون.مثل ا...