پارت بیست و ششم

91 26 4
                                    

دو ماه بعد

مثل بقیه روزها ،صبح زود بیدار شد و بعد از یه ورزش حسابی ،همراه خانواده اش صبحانه ی کاملی خورده بود . الان هم تو دفترش مشغول مطالعه پرونده چندتا از بچه ها بود .

اون بچه ها امسال به سنی میرسیدن که باید به مدرسه میرفتن و جیمین هم وظیفه داشت بهترین مدرسه رو براشون پیدا کنه .مدرسه ای که  به جز معلم ،دانش اموزان خوبی داشته باشه و محیط ش طوری نباشه که بچه ها اذیت و معذب بشن .

سخت مشغول کار بود که ناگهان صدای اژیر ماشین پلیس تو فضای حیاط پرورشگاه پیچید.

دوباره شمارش معکوس

هفت

شش

پنج

چهار

سه

دو

یک

تق تق تق

تکخنده ای از محاسبات دقیقش زد و به منشی چویی اجازه ی ورود داد.

&ببخشید اقای کیم.افسر لی تشریف اوردن .

*ممنون از اطلاعتون .شما ازشون پذیرایی کنید تا من بیام .

&چشم.

دخترکی که به تازگی به عنوان  منشی جیمین استخدام  شده بود، اتاق رو ترک کرد تا به دستور رییسش رسیدگی کنه .

بعد از بسته شدن در از جاش بلند شد و کتش رو مرتب کرد .بی شک افسر لی دوباره برای تحویل  بچه ی دیگه ای  اومده بود  و این فقط یه معنی داشت .

دردسر دوباره

درسته که بچه ها فرشته های بی بال هستند اما تمام بچه های که توسط پلیس می امدن تو خانواده های معتاد و خلافکار بزرگ شده بودن .برای همین مدتی زمان میبرد تا بچه هاشون رو با محیط پرورشگاه اشنا کنند و عادتشون بدن.

البته که این اصلا اسون  نبود .

نفس عمیقی کشید و بعد از لمس کردن حلقه ی نامزدیش که درست چند روز بعد از مهمونیشون تهیونگ بهش هدیه داده بود ،کمی استرسش رو کاهش داد و از دفترش به سمت سالن جلسات به راه افتاد .

قدمهاش رو یکی پس از دیگری برمیداشت .به سالن که رسید بعد از در زدن وارد شد .به محض ورودش با افسر لی رو در رو شد .

لی با دیدن جیمین از روی مبل صندلی بلند شد و به سمتش رفت و با هاش دست داد.

~‍‍ سلام اقای کیم .از دیدنتون خوشحالم .البته که ترجیح میدادم هرجای دیگه ای باشه جز پرورشگاه .

جیمین لی رو به سمت صندلیش هدایت کرد و ازش درخواست کرد بشینه .

*فکر کنم قبلا هم با هم سر اینکه اسم اینجا چیه ، بحث کرده بودیم .من از اسم پرورشگاه خوشم نمیاد .وقتی راجبش صحبت میکنیم خود به خود تو ذهن هر کسی  یک جای سرد ،با کلی پرسنل بدجنس و بچه هایی که افسردگی دارن  ،میاد .من ترجیح میدم اینجا رو خانه بچه ها  صدا کنیم .
~درسته .معذرت میخوام که باز با حرفم ناراحتتون کردم .

love me(ویمین)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant