پارت هفدهم

107 23 0
                                    

ابتدای این پارت راجب مسایل جنسی  و همجنسگرایی صحبت میشه پس اگر روحیاتتون باهاش سازگار نیست و سنتون مناسب نیست و یا اینکه نسبت بهش جبه دارید ،پایین برید تا به علامت پایان این قسمت برسید .

ممنون از درک و فهمیدگیتون.

#من حاضرم امشب رو باهات بگذونم و بدنم رو بهت تقدیم کنم.

هر سه تاشون با تعجب به دختری که بهشون نزدیک میشد ،خیره شدن.

جینا با اعتماد به نفس بهشون نزدیک شد  و درست روبه رو ی جیمین ایستاد.جیمین هم با چشمانی که از تعجب به گرد ترین حالت ممکن دراومده بودند ،بهش نگاه میکرد.

#چرا اینطوری نگاهم میکنید؟

بکهیون با وجود تعجبش لب زد:

؟منظورت چیه؟فالگوش وایساده بودی؟

#فالگوش واینستادم.اتفاقی شنیدم که راجب شک جیمین راجب گرایشش دارید حرف میزنید.

؟صداتو بیار پایین تر.قرار نیست بقیه بفهمن.تو هم بهتره راهت رو بگیری و بری و همه ی چیزهایی رو که شنیدی فراموش کنی.

#چرا؟برای چی وقتی میتونم کمکش کنم ،بهم میگی برم.(رو میکنه به جیمین)مگه نمیخوای بفهمی واقعا گرایشت رو درست حدست زدی یا نه؟پس بزار کمکش کنم.

بالاخره سکوتش رو شکست و با لحن و چهره ای کاملا جدی جواب داد:

*ممنونم جینا .نیازی به کمکت نیست.

# میدونم ازم خوشت نمیاد .قول میدم همین یکبار باشه .اگر ازش بدت اومد و فهمیدی گرایشت به مردهاست ،با خوشحالی تموم به عنوان یه دوست معمولی کنارت میمونم و اگر برعکس شد،قول میدم هرگز ازت نخوام که تکرارش کنیم و واسه همیشه فراموشش میکنم.

با کلافگی گفت:

*گفتم که نه.اخه چرا دست از سرم برنمیداری؟من چی دارم که حاضری واسه نزدیک شدن بهم حتی از جسمت هم بگذری؟حتی به قیمت اولین هات؟

نگاه جینا به لحظه ای تمام طراوتش رو از دست داد و سرشار از غم و غصه شد.

# اشتباه میکنی.این اولین بار نیست.قبلا هم بوده.اولین بارم بر خلاف میل خودم بود و الان میخوام دومین بارم به خواست خودمک باشه.میدونم شاید به نظرت کثیف و پست باشم ولی بزار با بدن و قلب پاک تو امشب خودم رو پاک کنم .من هیچ وقت نمیخواستم اولین بارم رو به کسی جز کسی که به عنوان همسر میپذیرمش تقدیم کنم.اما زندگی همیشه اونجور که ما میخوایم پیش نمیره.

بدون خواست خودش قطره ای اشک از چشمانش بارید.پسرها هم با ناراحتی بهش نگاه میکردن.درسته که از دختر خوششون نمیومد اما این دلیل نمیشد از ناراحتیش خوشحال بشن.

*معذرت میخوام که ناراحتت کردم جینا.به نظرم نه تنها کثیف نیستی بلکه پاک تر از گلبرگها بعد از شبنم صبح هستی.ادما و اتفاقات بدی که واسمون میوفته هیچ کدوم باعث تغییری تو ذات واقعی ادمها نمیشه.نمیدونم میدونی یا نه ،ولی اگر مامانم اون شب نمیومد سراغم،شاید منم مثل تو اولین هام رو از دست میدادم.حتی ممکن بود زیر دستشون جون بدم و بمیرم.اما الان اینجام و اصلا دلم نمیخواد فقط بخاطر اینکه بهم احساسی داری بدنت رو بهم بدی.ما میتونیم دوستای خوبی واسه هم باشیم ،پس دیگه به چنین چیزی فکر نکن.

love me(ویمین)Where stories live. Discover now