+ چیزی نیست ، خبر خاصی نداره
_ دروغ نگو . وقتی نگاهم میکردی حالت چشمات عوض شدن
+ پاشو برو گفتم چیزی نیست
_ پس پاشو بریم خونه...
* صدای کوبیدن های پی در پی به درب مانع از کامل کردن جملش شد جونگکوک خواست بره درب رو باز کنه که
_ نه ! بشین من باز میکنم
+ اونوقت کسی تو رو اینجا ببینه فکر نمیکنه
* باز کن حروم زاددههههه
دستش رو مقابل بینی اش گرفت و دست دیگرش رو بین دست های جونگ کوک
_ هیسسس ! فقط بشین
اسلحه اش رو از جیب پشت شلوارش در آورد و درب و بلافاصله باز کرد و لوله اسلحه به پیشونی سو مماس کرد
€ اووو ، اینجا رو ببین پس همه چی محیاست
_ برو بیرون سو به کوک هیچ ربطی نداره .پس بهتره خودتو به دردسر نندازی
کوک از روی کاناپه بلند شد و در کمال آرامش به تهیونگ نزدیک شد * شاید چون دقیقه قبل این صحنه رو از چشم های کشیده پسر دیده بود
تهیونگ که حضور و عطر کوک رو حس کرده بود همونجوری که نگاهش به سو بود به آرومی زمزمه کرد
_ پس بهم دروغ گفتی !
+ بهت گفتم زود تر برو
€ تهیونگا ، تو میدونی من از قانون هر عملی یه عکس العملی داره استفاده میکنم.. پس بهتره الکی وقت خودت رو هدر ندی و بخوای مانع من بشی
ضربه ای مثل هل دادن به سینه تهیونگ زد که باعث شد تهیونگ کمی عقب بره ، خودش و افرادش وارد شدن
در همین حین شاید چهارمین باری بود که صدای ویبره گوشی تهیونگ به گوش میرسید و تمامی تماس ها از طرف شوگا بودکوک ایستاده بود و تهیونگ هم به سرعت کنارش ایستاد و حالا هر دو شونه به شونه هم آماده برای مقابله در برابر اون گروه چندین نفره بودن
_ فقط کافیه کنار من بایستی نگران چیزی نباش
+ بچه نیستم که بخوام واسم و نگاه کنم ، مشخصه کی نگرانه عرق های رو صورتت رو کنار بزن بتونی جلوتو ببینی
_ از گرماست
+ اره ارواح مرده هات
دو نفر به سمت کوک هجوم بردن که یکی توسط تهیونگ کمتر از چند دقیقه خلاص شد و دیگری هم با مشت های کوک روی زمین پخش شده بود
بی فایده بود ، خود سو هم به خوبی میدونست مبارزه با تهیونگ وقت تلف کردنه ، از طرفی مهارت کوک توی ضربه زدن اونم با این ضرب دست کار یه آدم معمولی نبود قطعا دوره دیده بود . پس خودش چاقو هاش رو در آورد و بعد از چندین تلفات از افراد تیمش به دو پسر نزدیک شد
YOU ARE READING
𝙋𝙧𝙚𝙙𝙞𝙘𝙩𝙤𝙧 [𝙑𝙆𝙊𝙊𝙆]
Random_ چی میبینی؟ * حرفی نزد _ باتوام جونگکوک حرف بزن!! چی میبینی؟؟ + یه روزی ام که خیلی دیر نیست از راه میرسه که بخوای منو بکشی ،.. اما ، اما یادت باشه اون کسی که اندازه تو عاشقه منم ، منم که هنوزم به خاطر سرپا موندن و زنده بودنت کنارت موندم ... ♡ Tel...