𝒫𝒶𝓇𝓉 𝟣𝟫

202 22 1
                                    

£ خیلی خوش آمدید مستر وی ، اینم از اتاق هاتون اتاق شما اینجاست و اتاق همراهانتون آخر سالن

_ اتاق های اینجا مگه خالی نیستن ؟

£ چرا ... خالی ان ولی برا برای امنیت و آرامش شما گفتیم

اتاق بغلی اتاق خودش رو باز کرد و

_ مستر جئون یه لحظه بیایید

+ با قدم های کوتاهی به دنبال تهیونگ به اتاق رفت

_ چطوره خوشت میاد ؟

+ من باید انتهای سالن باشم

_ بقیه اره ولی تو که بقیه نیستی

+ کیم ..

_  برای تو تهیونگم . چطوره خوبه ؟

+ یکی از دستاش رو داخل جیبش فرو کرد و : بعله خوبه ، مستر کیم

گفت و از اتاق خارج شد . تهیونگ ام لبخندی زد و  به دنبالش از اتاق خارج شد 

_ اتاق بغل و برای ایشون بزارید
پسرا ، چمدون های اقا رو  ببرید داخل

خدمه هتل اتاق رو برای کوک رزرو کرد و از اونجا رفت

_ چیه ؟ چرا اینجوری نگام میکنی ؟

○ کوک این نردبون و میبینی ؟

+ کوک به شوگا نگاه کرد

○ این سگ وحشی روزی صد بار به کسایی که عاشق میشدن فحش میداد ، حالا نگاهش کن. قیافه خرشو ببین !

_ تهیونگ خندید و سرش رو زیر انداخت با شستش بینیش رو خاروند

+ کوک نگاهی به تهیونگ و خجالتش کرد و لبخندی زد

○ صداش رو پایین آورد و : دست از کل کل کردن باهم بردارید و مثل آدم کنار هم باشید ، فعلا ام تابلو نباشید.
در نهایت خنده ای به قیافه دو پسر کرد و سمت اتاقش رفت

_ تهیونگ بعد از رفتن شوگا به کوک خیره شد و

+ خب دیگه خستم میرم استراحت کنم

تهیونگ ام خواست با کوک وارد اتاق بشه که کوک محکم درب و مقابل صورتش بست

_ هیییییی ! فقط میخواستم مطمئن بشم همه وسایلت رو آوردن ... اصلا ، اصلا چی فکری کردی ؟

با حرص به سالن نگاه کرد که کسی اونجا نبوده باشه تا خیت شدن پسر رو دیده باشه و خوشبختانه نبود ، دستانش رو داخل جیبش برد و خونسرد داخل اتاق خودش شد.

از طرفی کوک پشت درب به حرص خوردن تهیونگ میخندید و از تصور قیافه ضایع شده تهیونگ احساس پیروزی میکرد

پیرهنش رو در آورد تا با لباس راحت تری عوضص کنه نگاهش به بازوی بانداژشده اش افتاد و با یادآوری کوک لبخندی زد و به خودش داخل آیینه نگاه کرد : _ ازت مچکرم سو !

𝙋𝙧𝙚𝙙𝙞𝙘𝙩𝙤𝙧 [𝙑𝙆𝙊𝙊𝙆]Where stories live. Discover now