• خوش اومدین دکتر کیم
▪︎ متقابلا با جیمین دست داد و : ممنونم جیمین جان
+ هیونگ چی میخوری ؟
• یه ذره ادب داشته باش کوک
+ انگشت وسطش رو بالا آورد و به جیمین با چشم به انگشت خودش اشاره کرد
• واقعا که
▪︎خندید ، دست کوک رو گرفت و پایین آورد : باشه خودتو کنترل کن
من یه دبل میخورم با کیک وانیل• حتما ، تو چی میخوری مرتیکه؟
+ همیشگی
جیمین با چشم غره از میز کوک دور شد و طرف آشپزخانه رفت .
▪︎جونگکوک من آخر همین ماه برمیگردم انگلیس
+ غم دوباره به چشمای کوک برگشت : تاکی؟
▪︎مدت زیادی نرفتم سر بزنم احتمالا تا بعد کریسمس
+ جین ؟
▪︎باهات در ارتباطم . باشه؟
+ خیلی خب ، ولی زنت هنو کامل راضی نیست
▪︎چرا ؟
+ چون فکر میکنه دیگه نمیخوای برگردین سئول
▪︎خنده ای کرد و : خوبه پس مطمئنش میکنم . ممنونم کوک
+ متقابلا خنده ای کرد و : قهوه ات سرد شد
بعد از گذشت چند ساعت جین از کوک جدا شد و به بیمارستان برگشت
کوک هم بعد از رفتن جین از جیمین خداحافظی کرد و به شرکت رفت+ سلاممم
€ سلام ، جونگکوک این برگه ها رو زود تر ترجمه کن تا بهت بگم بعدش چیکار کنی
+ نکنه دلت باز آب بازی میخواد هوسوک شی؟
€ خیلی خب باشه .. باشه بعدش میام بهتون اطلاع میدم جناب . خوبه؟
+ باشه
برگه ها رو از جیهوپ گرفت و به داخل اتاق رفت
پشت سیستم نشست و برگه های ترجمه رو طبق عادت همیشه مطالعه کرد و در پایان با لوگو شرکت دیگه ای مواجه شد"KA" company
کمی متعجب از اسم درج شده ،ترجمه رو شروع کرد
دو ساعت بعد ترجمه ها تموم شد و از تلفن داخل اتاق با جیهوپ تماس گرفت+ تموم شد
€ کارت حرف نداره پسر ، الان میام
دقایقی بعد جیهوپ با لبخند داخل اتاق شد
€ همش تموم شدد؟؟ واقعا کارت خوبه کوک
برگه های رو از دست کوک گرفت و نگاه کرد
€ خیلی خب اینا رو باید ببری همین شرکت
+ چیییی؟؟؟ عمراااا
€ کوک ، خر نباش اگه صاحب شرکت ترجمه ها رو با مترجم اش ببینه استخدامت میکنه
+ من برای چی باید اونجا استخدام بشم؟ میدونی این شرکت چقدر خودش مترجم داره؟
€ میدونم.. میدونم ولی به این فکر کنه توام تو اون شرکت به اون معروفی مشغول شی میدونی چقدر به نفعته؟
+ اصلا اول بگو ببینم برا چی باید این ترجمه هارو بدن اینجا؟
€ چون من با یکی از پسراش دوستمم+ چرا باید منو معرفی کنییی؟
€ به جای اینکه غر بزنی این سوئیچ ات رو بگیر و زودتر راه بیوفت
+ لعنت بهتتت
لازمه بگم تا خود رسیدن به اون کمپانی کوک به جیهوپ فحش داد یا نه؟
$ آقای جئون بفرمایید داخل
* ضربه ای به درب زد و وارد شد
+ سلام
× مگه من نگفتم تا وقتی مترجم ندارم لیست نده !
ببین ، من اگه تا آخر هفته مترجم فرانسوی پیدا نکنم باهات فسخ قرارداد میکنم . همینی که گفتم
گوشی محکم روی میز انداخته شد و نگاهش رو از بیرون به کوک داد که ۵ دقیقه منتظر داخل اتاق ایستاده بود× آ .. ببخشید من معذرت میخوام بفرمایید بنشینید
+ ممنون . فقط اومدم ترجمه هاتون رو بدم و برم
× ترجمه ی چی ؟
+ آقای هوسوک گفتن باهاتون هماهنگ کردن !
× آها .. آره تو همون مترجمی هستی که هوپی معرفی کرده؟
+ این حد صمیمیت که هوپی صداش کنه؟ : بعله جئون جونگکوک هستم
× از جاش بلند شد و دستش رو مقابل پسر دراز کرد : از دیدنت خوشحالم
+ ممنون ، منم
× حقیقتا تا الان مترجم های زیادی برای ترجنه مقاله های فرانسوی استخدام شدن ولی اکثرا یه مشکلی داشتن
ترجمه های ناقص ، ترجمه اشتباه ، یکی دو نفرم که کارشون خوب بود موندگار نشدن+ ینی مترجم فرانسوی ندارین؟
× آ خب چرا برادرم به زبان فرانسه مسلطه ولی نمیتونه بیاد و ترجمه ها رو انجام بده مدیریت یکی دیگه از شرکت ها رو به عهده داره . اشتباهات ترجمه ای اون هارو هم اون فهمید .
مکثی کرد و نگاهی به برگه ها کرد
این ها رو باید تهیونگ بررسی کنه که الانم سئول نیست و هفته آینده برمیگرده . منتظر خبر من باشید هر چی بشه به هوپی میگم+ خنده ای کرد و : باشه ، ولی من فقط کاری که هوسوک خواست و انجام دادم قصد استخدام شدن ندارم
پس بهتره خودتونو به زحمت نندازید× از مغرور بودن کوک نامجون کمی درهم رفت و : درسته ، ولی اگه شرایط اش محیا بشه خوشحال میشم باهامون همکاری کنید .
+ لبخندی تصنعی زد و : خدانگهدار
× به سلامت
____________
سلام اینم از پارت سوم تقدیم به شما
تو قست بعدی قراره تهیونگ بیاد و تازه ماجرا شروع بشه 🤫😈
امیدوارم دوستش داشته باشید 🤍
فعلا .
VOUS LISEZ
𝙋𝙧𝙚𝙙𝙞𝙘𝙩𝙤𝙧 [𝙑𝙆𝙊𝙊𝙆]
Aléatoire_ چی میبینی؟ * حرفی نزد _ باتوام جونگکوک حرف بزن!! چی میبینی؟؟ + یه روزی ام که خیلی دیر نیست از راه میرسه که بخوای منو بکشی ،.. اما ، اما یادت باشه اون کسی که اندازه تو عاشقه منم ، منم که هنوزم به خاطر سرپا موندن و زنده بودنت کنارت موندم ... ♡ Tel...