𝒫𝒶𝓇𝓉 𝟦

273 43 6
                                    

_ یه دفعه یه چیزی رو تکرار میکنم خانم .
تحت هیچ عنوان این هفته ملاقات برای قرارداد نزاررر
باشه .. باشه هی زنگ بزنن .
گوش بده ، گوش بده شما فقط تلفن و برمیداری میگی رئیس کیم این هفته نمیتونه بیاد شرکت . اگه کار سختیه بگو من بهت زحمت ندم یکی دیگه رو جات بیارم

× چته حالا ؟

_ همش تقصیر توعه اگه یه مترجم درست و حسابی از این شهر خراب شده پیدا میکردی الان یه قرار به این گندگی بهم نمیخورد .

× فک کنم پیدا کردم * برگه ها رو مقابل تهیونگی گرفت که دست به کمر مقابل میز نامجون ایستاده بود

+ این چیه؟

× بخون خودت میفهمی

_ برگه ها رو از دست نامجون گرفت و با دقت مطالعه کرد : کار کیه؟

× اول بگو مشکلی داره یا نه ؟

_ سوال منو با سوال جواب نده نام

× خنده ای کرد و : معرفش جیهوپه یکی که اسمش جونگکوکه
ببین اگه مشکلی نداره بگم بیاد برا دوره آزمایشی

_ امروز نه ! فردا بگو بیاد

× غرورت اگه یه ذره کمتر میشد وضعمون بهتر از الان بود

_ پوزخندی زد و : وضع من هیچ مشکلی نداره

***

¥ عمو دلم برات تنگ میشه

+ دخترک رو بغل کرده بود و با لبخند سرش رو نوازش میکرد : منم همینطور ، همش تقصیر باباته

¥ نمیشه توام باهامون بیای ؟

+ من کلی اینجا کار دارم کوفته برنجی ، ولی جین بهم قول داده زود به زود زنگ بزنه و تو رو ببینم باشه؟

¥ باشه

▪︎یوریم بابا باید بریم داره دیرمون میشه

¥ محکم کوک رو به آغوش گرفت و : مراقب خودت باش

+ چشم ملکه توام مراقب خودت باش

به ناچار از کوک جدا شد و بعد از خداحافظی جین و همسرش به سمت گیت پرواز رفتن .

+ قبل اینکه غر بزنی باید بگم دارم راه میوفتم بیام .
چی ؟ من نمیخوام برم اونجا ... نه ، من نمیرم من بهش گفتم نیازی به کار تو اون شرکت ندا..
بسه جیهوپ تا الانم اگه کاری برات انجام دادم به خاطر خودت بوده ... خیلی خب ، خیلی خب باشه میرم
اره میرم . نه الکی نمیگم میرم دیگه 
باشه خدافظ

نگاهی به تاریخ روی اسکرین موبایلش کرد و یاد آزمون آخر ترم بچه ها افتاد به سرعت مسیر و عوض کرد و خودش رو به آموزشگاه رسوند

+ سلام . همه اومدن؟

^ بعله

+ خیلی خب پس برگه ها رو بیار اتاقم

𝙋𝙧𝙚𝙙𝙞𝙘𝙩𝙤𝙧 [𝙑𝙆𝙊𝙊𝙆]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin