𝒫𝒶𝓇𝓉 𝟤𝟣

114 18 1
                                    

$ آقا چیزی میخورید؟

_ کوک! چی‌میخوری بچه ها بگیرن ؟

+.
_ چی اون بیرونه که از وقتی اومدیم زل زدی به بیرون؟

+.

_ دستش رو به شونه پسر زد و : جونگک..

+ با خشم نگاهش کرده و : دستت و بکش کنار

_ چیزی نمیخوریم، زود تر برمیگردیم هتل

به محض رسیدنشون کوک به سرعت در ماشین رو باز کرد و داخل هتل شد
درب آسانسور باز شد و داخل شد و دکمه رو فشرد که تهیونگ ام با سرعت داخل شد

& آقا ؟

_ با پله برید

درب آسانسور بسته شد و به کوک نگاه کرد با چهره عصبیش به زمین خیره بود

_ چیشده؟‌

+ به چشمانش زل زد و حرفی نزد

آسانسور ایستاد و در باز شد بدون هیچ حرفی سمت اتاقش رفت و خواست درب رو ببنده که تهیونگ با فشار بیشتری درب رو هل داد د داخل شد
کوک بی توجه به حضور تهیونگ میخواست سمت اتاقش بره که دستش توسط تهیونگ گرفته شد

_ وایسا ببینم

بهش نگاه کرد

_ چیشده؟ این کارا چیه از وقتی برگشتیم ؟

+ هیچی ولم میخوام برم دوش بگیرم

درب و بهم کوبید و داخل اتاق رفت پیرهنش رو در آورد و با کلافگی روی تخت نشست
غافل از دری که باید قفل میکرد ولی نکرد و تهیونگ داخل اتاق شد

_ به محض دیدن بالاتنه ورزیده و لخت کوک لبخندی زد و کنارش روی تخت نشست : چیشده؟

+ پاشو برو بیرون

_ بگو چیشده * دستش رو روی شونه های پهن و گرمش گذاشت و : چرا اینقدر داغی حالا ؟
خندید و نمیخوای حرف بزنی؟!

+ مافیا دارو آره؟

_ منظورت چیه؟

+ فکرشم نمیکردم دوباره بهم دروغ بگی ، چرا از کی تا حالا مواد مخدر شده دارو؟

_ دستش رو از روی شونش برداشت و سرش رو زیر انداخت : اونم میشه دارو خیلی ها ، بهت دروغی نگفتم

+ هروئین داروعه تهیونگ؟ حتما خودتم از جنست استفاده میکنی تا کیفیتشو چک کنی اره؟

_ نههه! من نمیکشم

بهش خیره شد و کوک دوباره چشم هاشو نگاه کرد ، راست میگفت خودش مصرف نمیکرد

_ من نمیفروشم ، میدم به بقیه این کارو میکنن . ازم میخرن و میفروشن

+ تزریقی ام تولید میکنی اره؟

_ پوز خندی زد و و نگاهش رو از کوک گرفت و با کراوات داخل دستش بازی بازی کرد : یادم نبود نمیتونم از پیشگوم چیزی رو پنهان کنم

𝙋𝙧𝙚𝙙𝙞𝙘𝙩𝙤𝙧 [𝙑𝙆𝙊𝙊𝙆]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant