𝒫𝒶𝓇𝓉 𝟤𝟥

105 15 0
                                    

خودش از تهیونگ جدا کرد و روی تخت نشست نگاهی به وضعیت خودش و پسر کرد و نمیدونست باید لعنت بگه یا از فکر دیشب لبخند روی لب هاش بیاد
خواست از روی تخت بلند بشه که درد بدی سراغش اومد و راه اول و پیش گرفت ،لعنت به تهیونگ فرستاد و سمت حمام رفت
وقتی برگشت تهیونگ هنوز هم خواب بود جوری خوابیده بود که انگار تا صبح مشغول انجام سنگین ترین کار دنیا بوده .

خنده ای کرد و نگاهی به گردن و بالا تنه برهنه بیرون از پتو مونده تهیونگ کرد حسابی پسر رو کبود کرده بود ، لب هاش رو جمع کرد تا صدای خندش بیدارش نکنه
با حوله روی تخت کنارش نشست و

+ تهیونگ ؟ تهیونگ!

_ هوم

+ پاشو ظهره دیگه

_ خستم توام بیا بخواب ، بیا

+ غلط بکنم دیگه بغل تو بخوابم نمیتونم راه برم

_ با همون چشمان بسته لبخندی زد

+ هیییی ! نخند پاشو برو حمام ملحفه ها رو هم بده بشورن

_ چرا بشورن دوباره امشب

+ خفه شو عزیزم

_ چشمانش رو باز کرد و بلند خندید : صبح بخیر

تیشرت اش رو هم تنش کرد و عطرش رو پشت گوش هاش اسپری کرد

+ ظهر بخیر وحشی

_ ولی اول تو شروع کردی

+ من مست بودما

_ فرقی نداره

+ پاشو دوش آب سرد بگیر کمتر آبرومون بره ، امروز باید بری پیش پائولو

_ اتفاقا میخوام بمونه که دیگه پرویی نکنه

عطر رو روی میز گذاشت و با حوله روی گردنش موهاش رو خشک کرد

+ چیکار کرد مگه بدبخت توهم زدیا

_ دیگه میخواست چیکار کنه ! ندیدی چجور جلوی چشمای من داشت باهات لاس میزد ؟

+ خنده ای کرد و حوله رو پشت درب آویز کرد : پاشو برو بعدشم بریم یه چیزی بخوریم

_ از روی تخت بلند شد و با باکسری که تنش بود رو به روی آینه ایستاد : نگاه ببین چیکار کرده ، من وحشیم ؟

+ خندید و کنارش ایستاد از آیینه بهش نگاه کرد : میخواستی اینقدر دلبری نکنی

_ توله خرگوش وحشی از نزدیک ندیده بودم

خنده ای کرد و به نیم رخش خیره شد ، تهیونگ بهش نگاه کرد و قبل از رفتنش به حمام دوباره پسر رو به بوسه شیرینی دعوت کرد

داخل آسانسور کراوات تهیونگ رو صاف کرد و در نهایت دو دستش رو به یقه کت اش کشید ، با تبسم بهش خیره بود و در آخر دستش رو زیر چونش برد و بوسیدش
آسانسور باز شد و سمت رستوران رفتن

𝙋𝙧𝙚𝙙𝙞𝙘𝙩𝙤𝙧 [𝙑𝙆𝙊𝙊𝙆]حيث تعيش القصص. اكتشف الآن