× به به ، ببین کی اینجاست
▪︎ نام..
_ نه! نه
× چطوری پدر نمونه، خیلی وقته ندیدمت
رو به روش نشست و از قهوه ساز روی میز دو تا قهوه داخل لیوان ریخت: تعریف کن ببینم▪︎پس، پس تو همه چیزو و انداختی گردن تهیونگ! حتی یک درصدم به ذهنم نرسید
۶ سال پیش که اومدی پیشم گفتم زود تر باید درمانت رو شروع کنی× خفه شو، تو حتی تو دانشگاه به من اهمیت نمیدادی
▪︎ داری توهم میزنی نامجون، ما اصلا باهم یک جادرس نخوندیم
× فریادی بلند زد و : خفه شووو!
▪︎ این بازی رو تموم کن، تولید اون دراگ و تموم کن و برو خودتو معرفی کن، اتهام های سنگینی گردن تهیونگه
بعدشم خودم پرونده پزشکیت رو قبول میکنم قول میدم×جلوی همه بچه های دانشگاه ازت خواهش کردم باهام بمونی
ولی، ولی بازم جلوی همه منو شکستی▪︎ همش توهمات توعه نامجون، من و تو سال ها پیش توی مطب باهم آشنا شدیم اون موقع شوگا آوردت و باهم آشنا شدیم یادت رفته؟
نامجون نگاهش به جین بود و اهمیتی به حرفاش نمیداد
تهیونگ که فقط از بالا شاهد تصویر بود صدای ایستادن ماشین و باز شدن در اش رو شنید و سرش و چرخوند و مردی کت و شلوار پوش با چمدونی نقره ای رنگ میخواست داخل خونه بشه
فردی آشنا، یکی که زیادی شبیه شوگا بودفهمید از کسی بهش اعتماد کرده بود رو دست خورده
_ لعنت بهت... لعنت بهتونننننن
خواست از جاش بلند بشه و زود تر از خونه خارج بشه که چند نفر مانعش شدن ولحظاتی بعد کنار جین، رو به روی نامجون نشسته بود× اوو داداش کوچیکه فکر نمیکردم به شوگا اعتماد کنی؟ اختمال دیگه ام داره که دوست عزیز من کارش رو بدون نقص انجام داده.
شوگا لبخند حقارت آمیزی به تهیونگ کرد و چیزی نگفت
_ نامجون تمومش کن
جوری بلند قهقهه میزد که میشه گفت یک صدای اعصاب خورد کن بین اون همه سکوت بود
× تازه قراره خوش بگذرونیم مگه نه جین ؟
بشین ته ، راحت باشتهیونگ باتردید به جین نگاه کرد
× میگم بشیننن!
و دوباره کنار جین نشست
نامجون دوباره لبخندی زد و از جاش بلند شد اسلحه اش رو داخل جیبش برد و به سمت چمدون رفت
▪︎ ته؟! منو ببخش
_ نباید تنها میومدی
▪︎منو تعقیب کردی؟ فکرشم نکردی از آدمای خودش بودن که نشونی رو غیر مستقیم بهت گفتن؟
DU LIEST GERADE
𝙋𝙧𝙚𝙙𝙞𝙘𝙩𝙤𝙧 [𝙑𝙆𝙊𝙊𝙆]
Sonstiges_ چی میبینی؟ * حرفی نزد _ باتوام جونگکوک حرف بزن!! چی میبینی؟؟ + یه روزی ام که خیلی دیر نیست از راه میرسه که بخوای منو بکشی ،.. اما ، اما یادت باشه اون کسی که اندازه تو عاشقه منم ، منم که هنوزم به خاطر سرپا موندن و زنده بودنت کنارت موندم ... ♡ Tel...