9.سردی ستاره ها

127 29 25
                                    

آدرس دیلیمه گایز،بیاید عضو شید🤑

https://t.me/ethereal_skyy


چشماش قصد نداشتن سنگینی خواب رو از روی پلکاش بردارن. صداهای اطراف به خوبی به گوشاش می رسید ولی چشماش توان باز شدن و نگاه کردن به دلیل سر و صدا رو نداشت.

مغزش هنوز وجود یه آدم جدید توی خونه رو درک نکرده بود و به تنهایی بلند شدن عادت داشت. مدام توی خواب از خودش می پرسید دلیل این سر و صدا چیه؟دوباره همسایه ها داشتن وسایل رو با شلوغی جابه جا می کردن یا چی؟

ولی بعد از چند لحظه یادش افتاد "چانیول"توی خونشه.

به سختی چشماشو باز کرد و به رو به روش نگاه کرد ولی ظاهرا سر و صدا از آشپز خونه می اومد.

بدنش سخت کوفته بود. با زحمت بلند شد و روی تخت نشست. سرش سنگینی می کرد و چشماش هنوز تار می دید.

عادت داشت بلافاصله بعد از بیدار شدن به ساعت دیواری رو به روش نگاه کنه.

عقربه ی کوچیک ساعت روی عدد نه وایساده بود. بکهیون چند لحظه مکث کرد. ساعت نه بود و اون هنوز توی تختش بود. تیمارستان؟!دیر کرده بود؟!

+وای نه!دیرم شده!

البته نمیشد اسمشو دیر کردن گذاشت چون بکهیون همین حالاهم دو ساعت از ساعت اصلیش تاخیر داشت.
و دو ساعت برای دکتر بکهیون همیشه منظم خیلی زیاد بود.

حالا کامل بیدار شده بود و خواب کم کم از سرش می پرید‌. خوب به دور و اطراف تختش نگاه کرد و حس کرد توی خونه ی خودش بیدار نشده‌. بر خلاف همیشه که زمین پر بود از وسایل و لباس و اشغالای اضافی حالا هیچی روی زمین نبود.

در کمداش مرتب بسته شده بود و وسایلش منظم روی میز آینه دارش چیده شده بود. خونه ی کوچیکش یه بوی خوبی می داد. نمی دونست دقیقا چه بویی ، شاید بوی زندگی و تمیزی.

+چانیول!

با صدای بلند پسر رو از توی آشپزخونه صدا زد. چند لحظه بعد چانیول همونطور که دستای خیسشو روی پیراهن سفیدش می کشید جلوی تخت بکهیون وایساد:

_بیدار شدی؟ میدونم سر و صدا خیلی زیاد بود، معذرت میخوام نذاشتم بخوابی!

موهای چانیول نمدار بود و نشون دهنده ی این بود که صبح زود حموم رفته و خودشو حسابی تمیز کرده.

بکهیون برای اولین بار می دید که صورت چانیول رنگ داره. گونه هاش سرخ شده بودن و لباش به نسبت روزای دیگه رنگ داشتن.

همونطور که ظاهرشو بررسی می کرد گفت:

+نه...بیدارم نکردی...

بعد با کلافگی و صدای بلند تری ادامه داد:

+البته چرا بیدارم نکردی؟! ساعتو ببین! من الان باید توی بخش میبودم‌. گفتم که اگر زود بیدار شدی منم بیدار کن! خیلی دیرمه!

OROBANCHEWhere stories live. Discover now