"تاحالا..چندتا مسابقه بردی؟"
-"خیلی."
"وقتی دردت میگیره چیکار میکنی؟"
-"تحملش میکنم."
"گریه نمیکنی؟"
-"بعضی وقتها.."
"دلت نمیسوزه وقتی میزنیشون؟"
-"نه."
"میشه مسابقه بعدیت رو بیام پایین رینگ؟..لطفا؟.."
حرکت پازل بین انگشتهای لیام متوقف شد و با بالا آوردن نگاهش، به چشم های درشتی که با التماس نگاهش میکردند خیره شد. کمی برای جواب منفیای که قرار بود بده دودل شد و بعد از چندثانیه، درست زمانی که لب هاش رو برای ادای کلمه "نه" باز کرد، صدای دوباره پسر، دهنش رو بست.
"قول میدم از همه کسایی که اونجان بلندتر تشویقت کنم! میشه بیام؟ لطفا لطفا لطفا!"
-"عام-من.. نمیدونم.. ولی، شاید تونستی؟.. نمیدونم!"
گوش های پسر بچه با شنیدن "شاید" تیز شد و نور پررنگی داخل چشمهاش روشن شد. با ذوق ناگهانیای که احساساتش رو درگیر کرده بود، خودش رو سمت لیام کشید و بوسه محکم و صدا داری رو روی لپ راست مرد گذاشت.
"مرسی مرسی مرسی! قسم میخورم نفر اول تشویق کنندهها خودم باشم!"
لبخند وا رفتهای روی لبهای لیام شکل گرفت و دستش رو دور از چشم لئو، برای پاک کردن خیسی ناشی از بوسه، روی لپش کشید. حواسش رو به پازل نصفهای از انیمیشن ماشینها داد و سعی کرد برای رها شدن از دست اون پسر بچه، سریعتر پازل پانصد قطعهای رو تموم کنه!
"میدونی کی مریضیت خوب میشه؟"
-"خیلی زود بهتر میشم."
"توهم مثل بابایی؟ اونم وقتی مریض میشه توی تخت میخوابه اینطوری!"
-"آره مثل همیم."
تیکه پازل رو از بین انگشت های کوچیک لئو کشید و با گذاشتن سر جای درست، نفس عمیقی کشید و به هد بورد تکیه داد. نگاهی به ساعت که طرف های عصر رو نشون میداد انداخت و قرص سفید رنگی رو با برداشتن از روی میز عسلی، بدون آب قورت داد.
"وقتی بدون آب قرص میخوری، خفه نمیشی؟"
صدای کنجکاو لئو، صورتش رو تویهم فرو برد و سعی کرد اینبار هم به سوال ساده و احمقانه پسر بچه با آرامش جواب بده.
-"نه نمیشم؛ ولی تو امتحان نکن!"
"معلم مهدمون میگفت نباید چیزای خیلی بزرگ رو وارد دهنمون کنیم! ممکنه به حلق و گلومون آسیب بزنه!"
ذهن منحرف پسر سمت چیز دیگهای کشیده شد و با تک سرفه کوتاهی، آخرین تیکه چرخ های ماشین رو کامل کرد.

KAMU SEDANG MEMBACA
Nemo (ziam)
Fiksi Penggemar"-از من چی میخوای؟ +بادیگارد پسرم باش!" ژانر: امگاورس/ فلاف/ اسمات. کاپل: زیام. (زین تاپ) -تمام شده-