-12-

207 48 12
                                    


سرش رو با کلافگی توی بالش فرو برد و طولی نکشید که بعد از یک ثانیه، صورتش رو وحشت زده از بالش جدا کرد و روی تخت نشست. با حجم زیادی از رایحه چوب خیس محاصره شده بود و تمام تخت بوی اون مرد رو میداد.

بینیش به خارش افتاده بود و با هر نفس کوتاهی که میکشید، حس عجیبی زیر شکمش به راه می‌افتاد. ناخودآگاه نگاهش به سمت کاناپه کشیده شد و طولی نکشید که با شکل گرفتن افکار منحرفانه ذهنش، سرش رو به دو طرف تکون داد و با گزیدن لپش از داخل، خودش رو به دلیل به یاد آوردن تجربه خیس گذشته‌ای که داشتند سرزنش کرد.

نمیتونست اجازه بده که بار دیگه بخاطر طبیعت مزخرف بدنش، شخصیت خودش رو پیش مرد پایین بکشه!

+"اتفاقی افتاده؟"

صدای گرفته مرد توی اتاق پیچید و نفس پسر ناخودآگاه توی سینه حبس شد. بعد از چند ثانیه، لب‌ پایینش رو از زیر دندون آزاد کرد و با بلند شدن از روی تخت، بیرون چکیدن اسلیک رو از بین پاهاش احساس کرد.

-"نه فقط- میخواستم برم دستشویی همین!"

زیر لب زمزمه کرد و با دریافت نکردن هیچ پاسخی از طرف زین، قدم‌هاش رو سمت دستشویی برداشت و خودش رو داخل اون اتاقک نسبتا کوچیک پرت کرد.

رایحه تند بوگیر توی سرش پخش شد و تا حدودی حواسش رو از فرومون‌های آلفا پرت کرد.

-"لعنتی-"

با دردی که توی پایین تنه‌ش پیچید صورتش جمع شد و کمرش رو به دیوار خنک تکیه داد. شیر آب رو برای تولید صدا باز کرد و پایین افتادن شلوار و باکسرش فقط چند ثانیه طول کشید!

لبه‌ تیشرت سفید رنگش رو بالا کشید‌ و بین دندون‌هاش اسیرش کرد. دست راستش رو دور عضو سفت شده و نمناک از پریکامش حلقه کرد و نفس عمیقی از سینه‌ش خارج شد.

-"همممم.."

دندون‌هاش رو روی پارچه بین لب‌هاش فشار داد و حرکت دستش رو با واضح‌تر شدن تصاویر سکسی‌ای که جلوی چشم‌هاش جون میگرفت سریعتر کرد.

تصور حرکت زبونِ خیس و گرم مرد روی بدنش، شقیقه‌هاش رو از عرق خیس کرده بود و پریکام شیری رنگی که کلاهک عضوه‌ش رو تر کرده بود توسط انگشت‌های پسر روی طول آلتش پخش میشد.

موجی از لذت با هر حرکت محکم دستش، زیر شکمش میپیچید و اسلیک ترشح شده کم کم رون‌های پر و عضلانیش رو خیس میکرد.

ناله‌هاش توسط پارچه لباسش خفه میشد و شیر باز آب اجازه بیرون رفتن صدا رو نمیداد اما، چطوری میتونست جلوی فرومون‌هایی رو بگیره که همین حالاهم به مشام تیز مرد رسیده بود؟

+"کوچولوی منحرف.."

زمزمه آروم مرد توی اتاق پیچید و با نفس عمیقی که کشید، بوی شیرین امگا رو وارد ریه‌هاش کرد. نیشخند محوی گوشه لب‌هاش شکل گرفت و با لذت زبونش رو گوشه لبش کشید.

Nemo (ziam)Where stories live. Discover now