تن کوچک پسر بچه با شنیدن جملهای که از بین لبهای لیام بیرون اومد کمی جمع شد و چند لحظه بعد صدای برخورد محکم جسمی به زمین باعث شد شونههاش بالا بپره.چشمهای مضطرب و ترسیدهش به دیوار خیره بود و صدای فحش و دادهایی که از اون افراد غریبه میشنید باعث میشد بیشتر از قبل خودش رو جمع کنه.
متوجه میشد که درحال دعوا هستند و به خوبی صدای مبارزه رو از ورزشهای رزمیای که همراه با پدرش دیده بود به یاد میآورد اما اون توی تلویزیون بود و این توی چند قدمی تنش!
"لیام من میترسم.."
با صدای آرومی به زبون آورد و حتی شک داشت که فرد بزرگتر متوجهش شده باشه اما لیام خیلی واضح صدای آروم بچه به گوشش رسیده بود و با لگد محکمی که توی سینه فرد ناشناس کوبید، نیم نگاهی به لئو انداخت و از شرایطش مطمئن شد.
-"زنگ بزن پلیس لئو زود باش!"
دو فرد غریبه با شنیدن اسم پلیس نگاهی به همدیگه انداختند، لیام با نفس عمیقی گارد گرفت و ناخودآگاه قدمی به پسر بچه نزدیک شد.
"شارژ نداره! خاموش شده لیام چیکار کنم؟"
گونه پسر درد میکرد و طعم گس خون مشخص میکرد که گوشه لبهاش زخم شده. لباسهای مشکی اون دونفر تماما خاکی شده بودند و از وضعیت نفس کشیدن و بدنهای خمیدهشون مشخص بود که خیلی خوب کتک خوردند!
-"دستهات رو بذار روی گوشهات عزیزم، قول میدم خیلی زود تموم بشه."
هنوزهم برتری اون دونفر بیشتر بود و این برتری با صدای بیرون کشیده شدن تیغه چاقو، بیشترهم شد!
"لعنتی.. حرومزاده بازیاتون تمومی نداره نه؟"
صدای عصبی پسر، فرد سلاحدار رو تحریک به حمله کرد و نگاه لیام با دقت حرکات دست مرد رو زیر نظر گرفت. حالا میتونست از تمریناتی که زیر نظر پدرش انجام داده بود استفاده کنه!
چاقو؟ اون با بدتر از اینها سر و کله زده بود!
مچ دست ناشناس با مهارت کامل بین انگشتهای لیام قرار گرفت و قبل از اینکه فرد دیگه از درگیر بودنش استفاده کنه و سمت لئو بره، لگد محکمی توسط لیام توی زانوش کوبیده شد و روی زمین افتاد.
انگشتهای لیام دور مچِ فرد رو به روش محکم شد و اجازه نداد دست مرد برای ضربه زدن با چاقو پایین بیاد اما با مشت محکمی که توی شکم پسر خورد، لحظهای فشار دستش کم شد و تیغه چاقو درست در نزدیکی سینهش متوقف شد.
-"ل-لعنتی!"
درد توی تمام تنش پخش شد و قبل از اینکه اون مرد فرصت دوبارهای برای ضربه زدن پیدا کنه با زانو، بین پاهای فرد رو مورد هدف قرار داد و ضربهای زد که مطمئنا تا چند دقیقه میتونست از شر اون راحت باشه!

أنت تقرأ
Nemo (ziam)
أدب الهواة"-از من چی میخوای؟ +بادیگارد پسرم باش!" ژانر: امگاورس/ فلاف/ اسمات. کاپل: زیام. (زین تاپ) -تمام شده-