"ددی؟ بنظرت لیام خوشحال میشه؟"پسر بچه با صدای بلندی کنار گوش پدرش به زبون آورد و با هیجان زیادی به رینگ خیره شد. صدای همهمه و تشویق جمعیت به حدی بالا بود که لئو داخل بغل پدرش قرار داشت و با چشمهای گرد شدهای اطراف رو نگاه میکرد.
آلفا،اصلا دلش نمیخواست که پسر کوچولوی معصومش بین اون جمعیت عجیب و وحشی غیب بشه!
مرد علامت تاییدی با شَستش به پسر نشون داد و از قرار گیری صحیح گوشگیرای نرم روی سر لئو مطمئن شد.
لئو طوری خوشحال بود که انگار دنیا رو بهش تقدیم کردند و زین از رشوههایی که به دلیل آوردن پسر بچه به اونجا پرداخت کرده بود، راضی بنظر میرسید.
تقریبا نزدیک به رینگ داخل جایگاه مخصوص ایستاده بودند و منتظر به مجری شروع کننده مراسم نگاه میکردند.
بارها بازیهای اون پسر رو داخل تلویزیون تماشا کرده بود اما شرایط قبل، زمین تا آسمون با حالا متفاوت بود و همین استرس و اضطراب مرد رو ثانیه به ثانیه بیشتر میکرد.
اگر آسیب شدیدی میدید چی؟
سر مرد به دو طرف چرخید و با نفس عمیقی، افکارش رو کنار زد. به توانایی لیام اعتماد داشت چرا که اون پسر از سالها پیش برای این جایگاه تلاش کرده بود و اگر پیروز میشد، افتخار بزرگی رو کسب میکرد.
[خانومها و آقایان مبارزه دوتا از بهترین بوکسورهای انگلیس رو شاهد هستیم!]
با بالا رفتن صدای زن، صدای موزیک به بیشترین حد ممکن رسید و هردو بازیکن از سالن تاریک با شروع شدن نورپردازیها خارج شدند.
"ددی ددی! لیام اونجاست! ببینش! لیام اونجاست!"
صدای ذوق زده لئو به گوش زین رسید و نگاه مسخ شده مرد روی بدن نیمه برهنه و چهره جدی پسر ثابت موند.
امگاش اونجا بود.
با موهای عقب زده و بدن براق و ورزیدهای که نگاه هر فردی رو محو خودش میکرد. تک تک سلولهای تنش چشم و گوش شده بودند و احساس میکرد هر لحظه امکان داره قلبش رو همون وسط بالا بیاره.
"ددی، لیام مارو نمیبینه!"
پسر بچه با صدای ناراحتی زیر گوش پدرش داد زد و نگاه زین از رینگ گرفته و به پسرش دوخته شد. گوش گیر پسر رو برای چند ثانیه کنار زد و طوری که بشنوه کنار گوشش به حرف اومد:
+"اشکالی نداره عزیزم اینطوری بهتره، حواسش پرت نمیشه!"
درواقع تمام توجه پسر به رینگ بود و مربیای که زین حدس میزد نایل نام داره کنار گوش لیام حرف میزد.
شمارش معکوس به صدا در اومد و پلکهای مرد ناخودآگاه بهم فشرده شد. صدای اطراف رو به صورت محو شده و صدای ضربان قلبش رو با سرعت سرسام آوری داخل گوشهاش میشنید.

YOU ARE READING
Nemo (ziam)
Fanfiction"-از من چی میخوای؟ +بادیگارد پسرم باش!" ژانر: امگاورس/ فلاف/ اسمات. کاپل: زیام. (زین تاپ) -تمام شده-