-1-

984 108 68
                                    


امیدوارم از خوندنش لذت ببرید💘

_____________

رکابی مشکی رنگش رو از تنش بیرون کشید و کنار پرت کرد. پوست سفیدش از دونه‌های عرق برق میزد و موهای نسبتا کوتاهش به پیشونیش چسبیده بود.

کیسه بوکس بیچاره رو دوباره مورد هدف مشتاش قرار داد و صدای نفس‌های تند شده‌ش همراه با قفسه سینه‌ای که به سختی بالا و پایین میشد حجم خستگی پسر رو فریاد میزد.

"برای امروز کافیه! یادت رفته یک ماه به مسابقه مونده؟"

مشت آخر رو همراه با فریادی بلندتر از همیشه روی کیسه کوبید و بدن کوفته و خسته‌ش رو روی تشک رها کرد. پشت دستش رو روی پلکاش ‌کشید و با گرفتن نم مژه‌هاش حوله قرمز رنگی روی سینه‌ش پرت شد.

"زیاد از خودت کار میکشی لیام بدنت براش طراحی نشده!"

حوله رو از روی سینش چنگ زد و گوشه لبش ناخودآگاه با شنیدن جمله‌ای که ازش متنفر بود بالا رفت.

-"داری در مورد مرد یک انگلیس حرف میزنی هوران نه عضو پایینترین طبقه جامعه!"

خنده آرومی از بین لب‌های مرد چشم آبی بیرون پرید سرش رو به نشونه تاسف تکون داد. غرور اون پسر چیزی بود که از بقیه امگاها متمایزش میکرد!.

"خیلی خب لیام بهتره جمع کنی بری چون باشگاه دودقیقه دیگه برقا رو روی مرد یک انگلیس میبنده!"

لیام از روی زمین بلند شد و بدون حرف سمت رختکن راه افتاد. بعد از دوش کوتاهی، هودی خاکستری رنگش رو به تن کرد و کلاهش رو روی سرش کشید.
با برداشتن کوله مشکی رنگش نگاهی به سالن انداخت و دستش رو به نشونه خداحافظی برای مربیش تکون داد.

-"هفته بعد میبینمت هوران!"

"مراقب خودت باش! باهات در تماسم."

با بیرون اومدن از سالن تمرین کلاهش رو پایینتر کشید و قدماش رو سمت جایی که ماشینش رو پارک کرده بود برداشت.

دنیایی که درونش زندگی میکرد بوی عجيبی میداد!

هیچوقت نمیتونست هوا رو بدون رایحه خاصی نفس بکشه و از این اتفاق متنفر بود.

اون حتی از خلقت خودش‌هم متنفر بود.

برخلاف ظاهر و اخلاق خوبش هیچوقت نتونسته بود با شخصی توی رابطه بره چرا که از نظرش همه آلفا‌ها مزخرف بودن!. جز نایل که دوستش‌‌هم حساب میشد به هیچ آلفایی نمیتونست اعتماد کنه.

مردها و زن‌هایی که تشنه سکس بودن حال لیام رو بهم میزند!

"آقای پین؟"

با شنیدن صدای شخصی قدم‌هاش از حرکت ایستاد و با این فکر که یکی از طرفدارا اون رو شناخته لبخندی زد و سمت عقب چرخید، اما با دیدن مرد کت شلواری‌ای که کاملا رسمی جلوش ایستاده بود تای ابروش بالا رفت.

Nemo (ziam)Where stories live. Discover now