"چرا دیشب با مارلین دعوا میکردی؟"با شنیدن سوالی که هزارمین بار از زبون اون بچه شنیده بود، عینک رو برای تغییر چهره روی چشمهاش گذاشت و نفس عمیقی برای کنترل کردن اعصابش کشید.
حسرت یه بوسه با حضور بیموقع اون بچه به دلش مونده بود و لئو از زمانی که وارد باغ وحش شده بودند شروع به سوال پرسیدن از دیشب کرده بود.
-"دعوا نمیکردیم، داشتم بهش یاد میدادم چطوری از خودش دفاع کنه."
"برای همین همدیگه رو بغل کرده بودید؟"
کنار پنجره بلیط فروشی ایستادند و لیام چند لحظه برای بیرون آوردن کارت پول در پاسخ دادن به لئو مکث کرد.
-"بغلی درکار نبود، بلیط برای دونفر لطفا."
بلافاصله رو به مردی که پشت اتاقک بلیط فروشی نشسته بود به زبون آورد و با شنیدن سوال بعدی، دست پسر بچه رو کمی محکمتر بین انگشتهاش گرفت.
"پس چرا انقدر بهم نزدیک بودید؟"
(خوش اومدید آقا، امیدوارم لذت ببرید!)
سرش رو با خوش رویی در پاسخ به مرد حرکت داد و با گرفتن هردو بلیط سبز رنگ، به سمت دروازه ورودی باغ وحش قدم برداشتند. روز نسبتا شلوغی بود.
-"داشتم بهش یاد میدادم وقتی یکی در این حد نزدیک ایستاده و قصد حمله داره، باید چطوری از خودش دفاع کنه."
لئو این بار با دقت به حرفهای مشابهی که حتی پدرشهم شب قبل بهش زده بود گوش سپرد و بعد از چند ثانیه که فرد بزرگتر احساس کرد بالاخره اون پسر بچه قانع شده، جملهای شنید که بهت زدهش کرد.
"حیف شد! فکر میکردم دارید باهم ازدواج میکنید.."
درواقع شنیدن این حرف از زبون یک پسر بچه که آخرای شش سالگیش رو میگذروند طبیعی بنظر میرسید. لئو، بوسه دونفر رو فقط در فیلم و اونهم زمانی دیده بود که اون دونفر باهم عهد و پیمان میبندند و ازدواج میکنند،
پس منطقی بود اگر نزدیکی بیش از اندازه پدرش و لیام رو پای بوسه بعد از ازدواج میگذاشت؟
-"دوست داری با پدرت ازدواج کنم؟"
لیام با زیرکی پرسید و با رسیدن به دروازهای که توسط گل و گیاه تزئین شده بود، هردو بلیطِ کارت مانند رو به دست کارکن سبز پوش داد و در جواب لبخند مرد، لبخند محوی زد.
"مارلین همیشه تنهاست."
پسر بچه با کمی مکث به زبون آورد و ناخودآگاه دست بزرگ لیام رو محکمتر با انگشتهاش گرفت. قدم زدن توی مکان مورد علاقهش همراه اون ورزشکار معروف باعث شده بود هیجان زیادی رو درون خودش احساس کنه اما ذهن کوچیکش درگیر صحنه دیشب بود.

KAMU SEDANG MEMBACA
Nemo (ziam)
Fiksi Penggemar"-از من چی میخوای؟ +بادیگارد پسرم باش!" ژانر: امگاورس/ فلاف/ اسمات. کاپل: زیام. (زین تاپ) -تمام شده-