Chapter 40

345 56 33
                                    

"چی میگی هری؟؟"

"آره...اون اولیویا بود"

"تو از کجا فهمیدی؟"

"من کلی فکر کردم که اونروز کجا بودم و دقیقا یادم اومد.من گوشیمو توی اتاق جا گذاشته بودم و فقط اولیویا توی اتاق بود و بعدش که اومدم با هام دعوا کرد و از اتاق رفت بیرون"

"چرا اینجوری میکنه؟؟دختره ی هرزه ی روانی"

"نمی دونم"

"خب...استایلز...من میبخشمت"

داستان از نگاه هری

اون قشنگ ترین لبخند دنیا رو زد و گونه هاش چال افتادن و لباش به دو طرف کشیده شدن

خدایا...

چرا انقدر خوشگله؟....

اون گفت منو می بخشه و من سعی کردم بهترین لبخندیو که می تونم رو تحویلش بدم

داستان از نگاه کیت

اون لبخند زد و میشه گفت بهترین لبخندی بود که دیده بودم...از اون لبخندایی که ممکنه فقط 4 یا 5 بار توی کل زندگیتون ببینید

هر وقت می خنده قیافش بامزه میشه و شبیه یه پاپی میشه و دلم می خواد برم لپشو بکشم

گارسون اومد و 2 تا بشقاب گذاشت جلومون

من قاشوقو برداشتم و از اون غذای درهم برهم و قاطی یه قاشق برداشتم و گذاشتم توی دهنم

سریع قیافم رفت تو هم

شیت

این خیلی بدمزست...اصلا نمی تونم تحملش کنم.من سریع قاشوقو گذاشتم توی بشقاب و لیوان شرابو برداشتم

به هری نگاه کردم،اونم حال و روزش اصلا بهتر از من نبود...اخم کرده بود و داشت سرفه می کرد.

من دستمال برداشتم و بهش خندیدم

"خفه نشی"

من اینو بهش گفتم و فقط داشتم می خندیدم

هری دستشو آورد بالا و گارسون اومد سمتمون

"صورت حساب لطفا"

گارسون سرشو تکون داد و بعد از 2 مین برگشت

هری صورت حساب رو دید و چشمای سبزش گرد شدن.من ازش اون برگه رو گرفتم و دیدم

144$

خب...من کیف پولمو برداشتم 2 تا 100 دلاری گذاشتم توی جعبه ای که صورت حساب توش بود

"داری چیکار می کنی کیت؟؟"

"پول شامو میدم"

"نه...نمیشه"

"من آوردمت این رستوران مضخرف و خودمم باید پولشو بدم"

من می دونم هری 144 دلار نداره که برای پول شام بده...اون به خاطر پدرش ماشینشو فروخته...راستش این اولین باره که من با یه پسر میام رستوران و من پول صورت حسابو میدم...همیشه پسرا پولو میدادن...ولی اون موقع ماله وقتی بود که من باهاشون میومدم سر قرار،من و هری الان اومدیم قرار دوستانه...فقط دوستیم

last first kissWhere stories live. Discover now