Chapter 44

215 33 31
                                    


اون منو به سمت ماشیینش راهنمایی کرد

ماشینش زیاد گرون قیمت نبود ولی بازم خوبه

ادوارد خیلی مهربون و شیرین و جذاب بود و لهجش هم خیلی زیاد بود که باعث شد من تو حرفاش غرق بشم.داشت از مسافرتاش می گفت و ما رفتیم سمت اسکله که خیلی دورتر از شهر بود

من:اینجا اومدیم چیکار؟

ادوارد:اینجا یکی از دوستام پارتی داره می خوایم بریم اونجا گفتم خوبه با چنتا از دوستام آشنا شی

ویلیام و الا هم هستن

من یکم جا خوردم.دوست نداشتم الا منو اینجا ببینه و اصلا حوصله نداشتم که ادوارد منو به ددوستاش معرفی کنه

من دنبال یه رابطه ی جدی با ادوارد نبودم.من فقط می خواستم ذهن خیانت شدم رو آروم کنم

توی یه لحظه همه ی جذابیت ها به یه سری چیز پوچ و مضخرف تبدیل شدن و من دیگه نمی خواستم با ادوارد باشم

من می خواستم برم خونه و بخوابم

من:ادوارد

ادوارد سرشو برگردوند و با چشمای آبی قشنگش به من نگاه کرد:بله؟

من:میشه برگردیم؟من واقعا زیاد حالم خوب نیست

ادوارد نگران شد و پشت دستشو گذاشت روی پیشونیم و من دستشو کشیدم و گفتم میشه منو برگردونی خوابگاه؟

ادوارد یه لحظه چشماش بی تفاوت شدن و گفت:تا اونجا خیلی راهه.برات تاکسی می گیرم

من واقعا ناراحت شده بودم که اون اینجوری رفتار کرد و سرمو برگردوندم.

انگار من لیاقت ندارم که یه پسر بهم احترام بذاره و یا حتی درست حرف بزنه.اعصابم خورد شد و از ماشینش پیاده شدم.

ادوارد پنجره رو پایین کشید و گفت:بشین تو ماشین برات تاکسی بگیرم

-زنگ میزنم دوستم بیاد دنبالم

و الکی تو کانتکت هام دنبال یکی گشتم که ماشین داشته باشه...اول زین اومد تو ذهنم ولی من قبلا از اون خواستم که منو برسونه و اینبار هم خیلی بد می شد که دوباره ازش بخوام

بی اختیار انگشتمو روی اسم هری فشار دادم

....

-بله؟

-هری؟

-چیزی شده؟

-میای دنبالم؟

اینو گفتم و دماغم رو بالا کشیدم و به آسمون نگاه کردم

-چیزی شده؟

-هری می تونی بیای؟

-آدرسو اس ام اس کن

می دونستم خیلی از دستم عصبانیه و اصلا نمی خواد قیافمو ببینه ولی من چاره ای نداشتم

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 11, 2016 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

last first kissWhere stories live. Discover now