از حالت نگاهش معذب شد و کمی خودش رو عقب کشید .
اون هیچ کار اشتباهی نکرده بود !
فقط دیشب بعد از تمام حرف هایی که زده شد ، دستش رو برای چند دقیقه ی طلایی گرفت. ( این یک رکورد جدید محسوب می شد ! )
بعد هر دو خوابیدن و همین بیست دقیقه ی پیش بیدار شدن و جداً هیچ اتفاق دیگه ای نیفتاد !
- امم .. ادوارد ؟ چرا اینجوری بهم نگاه میکنی ؟
چشم های ادوارد ریز شد و با دقت بیشتری بهش نگاه کرد . انگار که اون یه موجود ناشناخته ی جهش یافته ست یا یه چیزی تو این مایه ها !
- تو خیلی عجیبی سالی .
سالی مضطرب خندید .
- چـ..چرا اینو میگی ؟!
ادوارد آه عمیقی کشید و صادقانه گفت :
- تو تنها کسی هستی که این مدت نسبتا طولانی من رو تحمل کرده . اگر جای تو بودم ، حتی یک لحظه هم نمیتونستم با یکی مثل خودم کنار بیام . بعضی وقت ها شک میکنم که تو یه آدم سالمی یا نه . چون از سالم نبودن خودم مطمئنم .
سالی تک خنده ای کرد و جداً نمی دونست چی بگه !
کمی برای خودش زمان خرید تا فکر کنه .
- اوه .. خب .. میدونی ..
ادوارد مشتاقانه منتظر جوابش بود.
- باید اعتراف کنم آسون نبود و .. و نیست !
ادوارد لبخند تقریبا غمگینی زد و به زمین نگاه کرد .
- ولی .. ولی این به این معنا نیست که من خودم رو دارم مجبور به این کار میکنم و یا از بودن با تو لذت نمی برم !! هر چیزی سختی های خودش رو داره .
سالی لبش رو گاز گرفت و امیدوار بود ادوارد به اشتباه قضاوت نکنه .
با آسودگی لبخند زد وقتی چهره ی غیر غمگین ادوارد رو دید .
ولی غیر غمگین ، شاد نیست .
- منظورت رو میفهمم . خب .. امیدوارم فکر نکنی دارم برای تلافی اینو میگم ! اما کنار اومدن با تو هم زیاد ساده نیست . من باید کاملا خلاف طبیعت خودم رفتار کنم که این واقعا آزار دهنده ست ! هرچند که فکر میکنم این برام لازمه .
سالی خندید .
- امیدوارم من آزاردهنده نباشم !
- نیستی ، تو کاملاً غیر آزاردهنده ای !
- تعریف جالبی بود . ممنونم !
ادوارد لبخند دندون نمایی زد ، اما این زیاد دوام نداشت .
خیلی زود این لبخند خشک شد . پیشونی ادوارد چین خورد و سرش رو پایین انداخت .
سالی از این تغییر حالت ناگهانی شگفت زده گفت :
- اتفاقی افتاده ؟!
ادوارد - بدون اینکه سرش رو بالا بیاره - برای چند ثانیه به سالی نگاه کرد و دوباره چشماش مهمون زمین شد.
YOU ARE READING
For The First Time
General Fictionفرو رفتن در آغوش ترس ها ، زندگی او بود . . . این یک داستان عاشقانه و یا فن فیکشن نیست .. فقط روایتی ساده ست :) . . Cover by : @kimiyamd
