3.2.14 - 6AM
امروز وقتی بخاطر صدای
آلارم ساعتش بیدار شدیم،
لویی تو بغل من بود.
اون زودتر از من بیدار شده بود
کل شب رو بیدار مونده بود و
عاشقانه به من خیره شده بود
اینو میدونستم چون
منم همینکارو کردم
Mahshid.
YOU ARE READING
Blasé ➳ l.s. (persian translation)
Fanfictionمن تمومش نمیکنم، تا وقتی که اون مال من شه.