18

2.5K 458 69
                                    

4.2.14

من و لو تصمیم گرفتیم تا

رابطمون رو به مرحله ی بعد ببریم

وقتی ازش خواستم تا بیاد باهام زندگی کنه

گفت اره (لطفا) و بهم گفت کل زندگیش رو

منتظرم بوده

تنها مشکل، بقیه آدم ها بودن

باید اونو طوری به خونم میبردم

که اونا لویِ من رو نبینن چون لو

مال منه و اون ها ازم میگیرنش

و مجبورش میکنن عشق ورزیدن بهم

رو (تموم کن)ـه

مچ دستش رو گرفتم و مثل برف سفید شدنش رو دیدم و

همونطور از پایین

به چشم هام خیره شده بود، بوسیدمش

" تو خیلی زیبایی لویی تاملینسون و (داری) منو دیوونه میکنی

هربار دیدنت اینو (بهم) یادآوری میکنه که هیچ وقت نمیتونم (آسیب) زدن بهت رو تصور کنم

من دوستت دارم لو ، انقدر زیاد که نمیتونم درد نبودن با تورو تحمل کنم

درحالی که تو هربار با چشمای آبیت به چشمای من زل

(میزنی) "

Mahshid.

Blasé ➳ l.s. (persian translation)Where stories live. Discover now