23.2.14
ما همو بوسیدیم
لبهاش میلرزیدن
خیس شدن لب هام به وسیله ی
اشکاش رو میتونستم حس کنم
و بهش گفتم
(نمیتونم) با ترس
شکسته شدن قلبم زندگی کنم
اون باید کاری رو انجام بده که قبل
از اینکه منو ببینه (انجامش) نداده
و این برای ما خوب نیست اگه
تلاش نکنه
و من نمیتونم اینطوری ادامه (بدم)
Mahshid.
YOU ARE READING
Blasé ➳ l.s. (persian translation)
Fanfictionمن تمومش نمیکنم، تا وقتی که اون مال من شه.