همان روز
دیدم که چشماش بخاطر
دردی که در من به وجود آورده بود
کاملا باز شدند قبل از اینکه
اون ها رو ببنده و ازشون چند قطره اشک
روی چونه هام بیافته مثل
قطره های بارون
Mahshid
YOU ARE READING
Blasé ➳ l.s. (persian translation)
Fanfictionمن تمومش نمیکنم، تا وقتی که اون مال من شه.