امروز حالت چطوره لویی؟
خوبم.
خوبه، خیلی خوبه. از خونه چه خبر؟
همه چیز خوبه
میتونستی سعی کنی یکم بیشتر توصیف کنی لویی.
(خشمگین) اره میتونستم ولی نکردم.
(موضوع رو عوض میکنه) کار چطور پیش میره؟ به فتوشات هات میری؟
(سکوت)
اخیرا چیزی خوردی؟
ازم درباره ی هری چیزی نمیپرسی.
(یه چیزی تو یادداشت هاش مینویسه) چرا هری برات مهمه و فکرتو مشغول میکنه؟ تو گفتی اون دیگه هیچ ربطی به زندگیت نداره.
(سکوت)
Mahshid.
DU LIEST GERADE
Blasé ➳ l.s. (persian translation)
Fanfictionمن تمومش نمیکنم، تا وقتی که اون مال من شه.