گایز اینا از زبون نویسندست نه مترجم :) هرچی «من» اون وسط بود منظور خود نویسندست :
اگه هنوز چپتر های قبلی این کتاب رو نخوندین، پس قبل از خوندن این توضیحات، اون هارو بخونید.
فکر کنم بهترین راه برای شروع ، شروع کردن از اوایل باشه. اول از همه باید بگم که این کتاب دوتا بخش جدا داره :
۱. واقعیت
و
۲. اتفاقاتی که در ذهن لویی رخ میده
بعدا روی این تمرکز میکنیم
با گفتن اینکه دقیقا چه اتفاقی افتاد شروع میکنم و فکر کنم اونطوری راحت تر بتونین بفهمین. خیلی خب، تو اولین چپتر هری وقتی داشت میرفت سرکار «دوربینشو روی زمین انداخت»
چه حرفه ای با دوربین سر و کار داره؟ هری عکاسه.
لویی مدله. هری برای اولین بار لویی رو روی جلد مجله میبینه و ازش فتوشات میگیره. به این اشاره شد وقتی که لویی توی memoirs 1 گفت :
"خوبه که مکالمه ی یک طرفه ی «سرتو اون وری بگیر» یا «یه ژست دیگه برام بگیر» همیشگی رو عوض کنیم"
از این میتونین بفهمین که هری داشته با لویی کار میکرده و بهش جهت و ژست میداده.
اونا وارد رابطه و عاشق هم شدن. یه رابطه ی سالم و عادی داشتن و به تدریج عشقشون برای همدیگرو قبول کردن. چپتر eros جمله های مختلفی که لویی در طول رابطشون گفته رو نشون میده. بعدا برمیگردم سر این.
بعد از اینکه لویی به هری میگه دوستش داره، هری تصمیم میگیره لویی رو با یه چیزی سورپرایز کنه. لویی از قبل میدونست که یه سورپرایز تو راهه چون هری « همیشه تو قایم کردن سورپرایزها افتضاح بود »
به آخرین چپتر نگاه کنید. هری به فروشگاهی که برای اولین بار عکس لویی رو اونجا دیده، رفته و « به یکی گفت اون هدیه برای دوست پسرشه »
مَرده یه کاری میکنه. و اتفاق بعدی که میافته اینه که هری مُرده.
بهش فکر کنین : اون به مَردی میگه داشته برای دوست پسرش یه چیزی میگرفته و در آخر جونش رو از دست میده. هری به عنوان قربانی یه گی هیت کرایم* میمیره
(*گی هیت کرایم یعنی از روی تنفرش از همجنسگرایی مرتکب جرم شده و زده هریو کشته:|)
یادتون باشه این اتفاقیه که توی واقعیت میافتهلویی بخاطر مرگ ناگهانی دوست پسرش خیلی ناراحت میشه. و در نتیجه ی این ناراحتی، یه جانشین برای این واقعیت تو ذهنش میسازه. دنیایی رو میسازه که توی اون هری رو تحت شرایط کاملا متفاوتی ملاقات میکنه و هری آدم کاملا متفاوتیه.