عکس دوم : اواسط
اِچ : تو خیلی زیبایی لویی، میتونم تا ابد برای آماده شدنت واسه این صبر کنم
اِل : پس تو فقط بخاطر قیافم باهامی!
اِچ : و اخلاق و رفتارت. و طوری که هرچیزی رو درباره ی من خیلی زود متوجه میشی بدون اینکه من بدونم. و اینکه انقدر به سلامتیم اهمیت میدی که حاضری اگه من سیگار کشیدن رو ترک کنم تو هم باهام ترک کنی.
اِل : ادامه بده.
اِچ : و اینکه کل دنیا فکر میکنن تو عملا یه مثال و الگوی عالی برای همه چیز هستی، ولی دور و بر من متفاوت رفتار میکنی. انگار بهترین ورژن شخصیتت خودش رو فقط وقت هایی که با منی نشون میده، این رو درباره ی تو بیشتر از همه چیز دوست دارم.
اٍل : هیچ کس ازت نخواست بس کنی. (منظورش اینه که هری به این حرفاش ادامه بده)
اِچ : دوستت دارم، لویی تاملینسون.
Mahshid.
YOU ARE READING
Blasé ➳ l.s. (persian translation)
Fanfictionمن تمومش نمیکنم، تا وقتی که اون مال من شه.